چکیده:
در متون ادب فارسی، «هشتن» و ماده مضارع آن، «هل »، با معانی واژگانی و نیز کارکرد دستوری برای بیان وجه به کار رفته است. از سوی دیگر، ماده ماضی این فعل به صورت «هلید» نیز به کار رفته که ساختی قیاسی است. در این مقاله، ریشه فعل در دوره باستان، هسته معنایی و سایر معانی آن در سه دوره زبان فارسی بررسی و روند تحول معنایی و تبدیل آن به صورت دستوری برای بازنمایی وجه توصیف شده است. ریشه «هشتن» در زبان اوستایی harz به معنی «رها کردن» است و در فارسی میانه و متون ادب فارسی به تدریج، علاوه بر معنی «رهاکردن»، در معانی «گذاشتن»، «واگذارکردن»، «گماردن» و جز آن آمده است. افزون بر این، در فارسی میانه، این صورت زبانی طی روند دستوری شدگی به ابزاری برای بیان مفهوم وجهی اجازه بدل شده و چنین کارکردی در متون ادب فارسی تداوم یافته است. در متون ادب فارسی، «گذاشتن» نیز مفهوم وجهی اجازه را بازنمایی کرده است. به تدریج، کاربرد «گذاشتن» برای دلالت بر این مفهوم غلبه پیدا کرده و «هشتن» منسوخ شده است.
In the Persian literary texts, the verb hesht and its present stem helhave
been used with mood's lexical meanings and grammatical
function. On the other hand, the past stem of the verb is used in the
form helid that is analogical formation. In this article, the root of the
verb in the old period of Iranian languages; its main meaning, and
other lexical meanings in three periods of Persian language has been
examined and the process of semantic evolution and its change to
grammatical form for representing modal concept has been described.
Histan is derived from root harz in Avestan Language to meaning “to
abandon”, “to leave” and in Middle Persian and Persian literary texts
besides "abandoning" mean, is used to mean "putting", "assigning",
and "appointing" and also. Moreover, it has become a tool to express
the permission modality in Middle Persian. In the Persian literary
texts, gozashtan has also represented the modal concept of permission.
Gradually, the use of gozashtan for denoting this concept has become
dominant, and hestan has become eliminated.
خلاصه ماشینی:
در دوره هاي مختلف زبان فارسي ، اين مفهوم وجهي گاه در صرف فعل بازنمايي شده و گاه صورت زباني ديگري براي بازنمايي آن به کار رفته است .
اجازة انجام کار نيز در ذيل مفهوم تجويزي قرار گرفته و در زبان اوسـتايي بـا فعـل تمنـايي نشان داده شده است : 2) us tanūm Snayaēta بشويد تن پيشوند فعل (تمنايي، ميانه ، دوم شخص جمع ) تنش را بشويد (= مجاز است / ميتواند تنش را بشويد) (ونديداد ٥، بند ٥٤).
در فارسي ميانه ، گاهي وجه اخباري فعل و ادات bhe يا we براي دلالت بر اين مفهـوم بـه کار رفته است (٢٠٩-٢٠٨ :١٩٧٧ ,Brunner): 5) mard uzwān az saxwan ī nē abāyēd بايد نـه که سخن از زبان مرد guftan be ēw pahrēzēd.
(1990/I: 142-143 در متون ادب فارسي ، با ساده شدن صرف فعل و از ميان رفـتن برخـي وجـه هـاي فعلـي و کارکردهاي گوناگون آنها، از «هشتن / هليدن » براي بيان مفهوم وجهي اجازه استفاده شـده کـه 8 همزمان معاني واژگاني مختلفي نيز داشته است : «رها کردن »: ٨) موسيا!
علاوه بر معاني واژگاني مذکور، «هشتن / هليدن » کارکرد دستوري براي دلالت بـر مفهـوم وجهي اجازة انجام کار نيز داشته است : ١٣) ابوبکر بهل تا بگويد (ترجمۀ تفسير طبري ، به نقل از انوري ، ٨/١٣٨١: ٨٣٧٢).
در ايـن مقالـه ، پـس از گـذري بـر مفهـوم دستوري شدگي ٩، به ريشه و معني «هشتن » در زبان هاي اوستايي و فارسي باسـتان اشـاره کـرده و سپس ، انواع معاني آن را در فارسي ميانه و متون ادب فارسي بررسي نموده و رونـد تحـول معنـايي اين فعل و تبديل آن را به ابزار دستوري براي بيان وجه ، توصيف ميکنيم .