چکیده:
تقابلهای دوگانه مهمترین رکن نظریهی ساختارگرایی است که در حوزههای مختلف زبانشناسی، روایت-شناسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، انسانشناسی و روانشناسی مورد استفادهی نظریهپردازان ساختارگرا قرار گرفته است. کلودلوی اشتراوس، در انسانشناسی ساختاری از تقابلهای دوگانه برای شناخت ساختار کلی ذهن انسان در پسِ اسطورهها و اعمال مختلف فرهنگی سود جسته و معتقد است این تقابلها، نخستین تلاش بشر برای ادراک محیط پیرامونش بوده است و هستی انسانی به طور کلی درگیر این دوشاخگیهای اجتنابناپذیر است. یکی از مهمترین تقابلهایی که در نظریۀ اشتراوس بدان پرداخته میشود، تقابل فرهنگ در برابر طبیعت است. به زعم او خانواده و نظام خویشاوندی به عنوان اولین قرارداد اجتماعی و نقطۀ آغاز فرهنگ بشری در تقابل با طبیعت قرار میگیرد. مطابق دیدگاه او، برونهمسری در تقابل با درونهمسری (ازدواج با محارم)، نشاندهندۀ تقابل اساسی فرهنگ/طبیعت است. از آنجا که پیوندهای برونقبیلهای یا برونهمسری یکی از مهمترین انواع همسرگزینی در شاهنامۀ فردوسی و حماسههای ملّی متأخّر است، این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی این رویکرد فراگیر در متون حماسی، به بررسی تقابلهای دوگانه در پیوندهای برونقبیلهای موجود در حماسههای ملّی با استفاده از نظریات لوی- اشتراوس بپردازد. از آنجا که تقابل ایرانیان در برابر غیرایرانیان، به تقابل خودآگاهی/ ناخودآگاهی در نظریهی روانشناسی تحلیلی کارل گوستاویونگ راه میبرد، در تحلیل این رویکرد، از نظریهی یونگ نیز، استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
دوفصلنامۀ روايت شناسي سال ١، شمـارة ٣، بهار و تابستان ١٣٩٧، صص ٦٧-٩٠ بازخواني برون همسري در حماسه هاي ملي ايران از دو منظر نظريۀ تقابل هاي دوگانۀ کلود ـ لوي استروس و ناخودآگاه جمعي يونگ رضا ستاري *١، مرضيه حقيقي ٢ (تاريخ دريافت : ٩٦/٤/٢٨، تاريخ پذيرش : ٩٧/٢/٢٩) چکيده تقابل هاي دوگانه مهم ترين رکن نظريۀ ساختارگرايي است که در حوزه هاي مختلف زبان - شناسي، روايت شناسي، فلسفه ، مطالعات فرهنگي، انسان شناسي و روان شناسي مورد استفادة نظريه پردازان ساختارگرا قرار گرفته است .
يکي از زمينه هاي فرهنگي قابل رديابي در اين اثر که در ساير متون حماسي نيز تحت تأثير شاهنامه مورد توجه قرار گرفته ، پيوندهاي برون قبيله اي يا برون همسري است که ساختار اجتماعي و شيوة همسرگزيني در فرهنگ ايران باستان را نشان ميدهد.
چه بخواهيم به تعبير خالقي مطلق (١٣٨٦: ١٩١) آن را نوعي ناسيوناليسم افراطي بدانيم که ريشه در تجربۀ سال هاي مهاجرت ، تسخير ايران و پيروزي دولت ماد بر امپراتوري آشور، پيروزيهاي پيدرپي و هزار سال حکومت بر بخش عظيمي از جهان که هجوم و تسلط اعراب را برنميتابيده ، دارد يا اينکه به بيان حميديان (١٣٨٣: ١٠٣) استناد کرده و آن را منبعث از خاطرة قوم ايراني، و مبتني بر مصائب و تأثيرات تلخ به جامانده از اقوام غيرايراني عهد باستان در حافظۀ اسطوره اي ايرانيان به شمار آوريم ، اين تقابل بر بخش عظيمي از فرهنگ و ادبيات ايران سايه گسترانيده و اين نظام انديشگي با ساختار سلسله مراتبي در تفکر ايراني وجود داشته است .