چکیده:
پیشگامان فکری آن دسته از اندیشهورزان آذربایجان هستند که در تکوین شاکله فکری ناسیونالیسم ملی و هویت ایرانی نقشآفرین بودهاند و در این راستا با نظام سنتی و استبدادی حاکم و نیروهای حافظ آن مخالفت نموده و خواهان حاکمیت قانون شدند. با این فرضیه که نقش آذربایجان در تکوین و تحول ناسیونالیسم در ایران چگونه است. این ایدهها و افکار از آذربایجان برخاسته بود ولی نگاه محلی نداشت بلکه خواهان کشوری به نام ایران با این ویژگیها بود. ناسیونالیسم ایرانی، صرفنظر از بهرهگیریاش از گذشته پیشامدرن ایران، مدرن است و همزاد گریزناپذیر مدرنیته ایرانی و آغازین مراحل آشنایی ایرانیان با دنیای مدرن است. هدف از این مقاله تاثیر و نقش مثبت آذربایجان به طور مستقیم و گاهاً غیر مستقیم بر روند مدرن سازی ناسیونالیسم ایرانی گذاشته، میباشد. در این مقاله به نظرات و افکار اندیشمندان بزرگی چون آخوندزاده، مستشارالدوله تبریزی، طالبوف و تقیزاده را مورد بررسی قرار خواهیم داد
خلاصه ماشینی:
اما درباره مبارزه هاي ضداستبدادي بايد گفت که ناسيوناليسم مدني با آموزه هاي نوين بود که پيشگام و زمينه ساز ائتلاف با دو گرايش ناسيوناليستي فرهنگي ديگر، يعني ناسيوناليسم باستان گرا و گرايش هاي مذهبي شد «که بعدها ايدئولوژي جنبش مشروطيت را سامان داد، که در پي بر ساختن تعريف تازه اي از مجموع شهروندان يک کشور به مثابه يک ملت در برابر دستگاهي به نام دولت بود» (اکبري،٨٧:١٣٨٤) گرچه همه گرايش هاي ناسيوناليستي در برابر سيطره جويي استعمار، 250 مواضع کمابيش مشابهي داشتند، اما اين مواضع ، نزد دولتمردان اصلاح طلب قويتر بوده است و در عوض روشنفکران بيشتر بر استبداد و موانع حاکميت ملت ، آزادي و قانون گرايي ميتاختند.
(نيکبخت ، ١٣٨٧: ١٧٣) پس ميتوان ادعا نمود که ناسيوناليسم ايراني در تاريخ معاصر در واقع واکنشي تند و منفي نسبت به استعمار خارجي و استبداد داخلي بود و زادگاه آن نيز آذربايجان بود چرا که اولا به لحاظ وليعهدنشين بودن تبريز، مردم اين خطه با خوي و خلق مستبدانه شاهان قاجار آشنا بودند و از طرفي مراودات مردم آذربايجان با قاره اروپا بيشتر از ساير ايالات بود و از اين طريق با افکار و ايده هاي نو زودتر از بقيه مناطق ايران آشنا ميشدند نخبگان آذري براي مقابله با 253 افزون خواهي استعمار خارجي و کارآمد کردن نظام سياسي حاکم بر کشور ما درصدد تأسيس يک دولت مقتدر ايراني برآمدند.