چکیده:
یکی از مباحث پرچالش در تربیت عرفانی، مسئلة نیاز سالک به استاد و بایستگی آن در سلوک عرفانی است؛ ولی بزرگان عرفان به دلایلی از ارائة بحث علمی و برهانی در این زمینه پرهیز کردهاند؛ ازاینرو با وجود اهمیت بسیار مسئله، کارکردهایی که استاد میتواند در تربیت سالک داشته باشد، تبیین و تحلیل کافی نشده است. در میان عارفان مسلمان، جلالالدین محمد مولوی با پذیرش اصل استادمحوری در سلوک، به تبیین دقیق عرفانی ابعاد این مسئله پرداخته است. در این پژوهش تلاش شده است تا بیش از شصت بیت ناظر به مسئلة یادشده از دفترهای مختلف مثنوی استخراج شود؛ سپس با شیوة توصیفی ـ تحلیلی و با روش تحلیل محتوای ابیات، دیدگاه مولوی دربارة بایستگی استاد در سیروسلوک عرفانی در هریک از ابعاد شناختی و رفتاریبازخوانی و تحلیل میشود.براساس یافتههای این پژوهش، چهار کارکرد استاد در بُعد شناختی، یعنی شناخت راه و مقصد، شناخت آفات و موانع، شناخت حوادث کشف و شهودی و شناخت تفاوت شاکلة سالکان و نیز پنج کارکرد در حوزة رفتاری، یعنی دستگیری و مراقبت برای ترقی به مقامات بالاتر، سرعت و سهولت بخشیدن به سیر، تأثیر ولایت باطنی استاد، رفع آفات، خطرات و موانع و دفع ضررهای محتمل ناشی از نبود استاد، شناخته و دستهبندی شد که این پژوهش نتیجة آنها را از نظر مولوی بدون راهنمایی، همراهی و دستگیری استاد خبرة طریقت، ناممکن میداند.
One of the most challenging topics in mystical education is the need of the seeker for a teacher and its necessity in mystical behavior, but the great mystics for some reason have refused to provide scientific and argumentative discussion in this field. Despite the importance of the issue, the functions a teacher can have in training the seeker have not been sufficiently explained and analyzed. Among Muslim mystics, Jalaluddin Mohammad Rumi, by accepting the principle of master-centeredness in conduct, has given a mystical explanation of the dimensions of such issue. In the present study, an attempt has been made to extract more than sixty verses related to the issue from different chapters of Masnavi to describe Rumi’s view on the necessity of a teacher in the mystical journey in the cognitive and behavioral dimensions by the descriptive-analytical method and by analyzing the content of verses. Based on the findings of this study, four functions of the teacher in the cognitive dimension, namely, knowing the path and destination, recognizing obstacles, diagnosing detective and intuitive events, and recognizing the difference in seekers’ structure were identified. Also, five functions in the behavioral field, namely, the care for promotion to higher levels, speeding up and facilitating the journey, the effect of the teacher’s inner guardianship, removing obstacles, and eliminating possible harms due to the absence of a teacher were categorized. Based on the results of this study, it is impossible to achieve all such factors according to Rumi without the guidance and support of a teacher.
خلاصه ماشینی:
بازخواني تحليلي بايستگي استاد طريقت در سيروسلوک عرفاني با تأکيد بر مثنوي معنوي محمدمهدي وليزاده محمدعلي وطن دوست چکيده يکي از مباحث پرچالش در تربيت عرفاني، مسئلۀ نياز سالک به استاد و بايستگي آن در سلوک عرفاني است ؛ ولي بزرگان عرفان به دلايلي از ارائۀ بحث علمي و برهاني در اين زمينه پرهيز کرده اند؛ ازاين رو با وجود اهميت بسيار مسئله ، کارکردهايي که استاد ميتواند در تربيت سالک داشته باشد، تبيين و تحليل کافي نشده است .
بررسي ديدگاه مولوي در اين زمينه از جهاتي اهميت دارد؛ ازسويي مولانا تسلط و احاطۀ بسياري بر متون ديني داشته و نظريات عرفاني او مبتني بر مباني معرفتي برگرفته از آيات و روايات است ؛ تاجاييکه خود به گواهي عام و خاص ، آفتاب معرفت و حقيقت است ؛ ازسوي ديگر، ازنظر نظم و ترتيب ، اسلوبي مانند قرآن کريم دارد که معارف را پشتاپشت هم پراکنده ، اما به هم آميخته است (فروزانفر، ١٣٦٧، ج ١: مقدمه ، ٢ و ٣؛ زماني، ١٣٩٨، ج ١: مقدمه ، ٤١)؛ همچنين مولوي در قرن هفتم يعني مرحلۀ پختگي و کمال در سير تطور عرفان عملي (امينينژاد، ١٣٩٤: ٤٢٤) ميزيسته و مثنوي را در اين دوره به رشتۀ تحرير درآورده است ؛ ازاين رو اين کتاب داراي جايگاه ويژه اي در عرفان اسلامي است و ژرف نگريهاي پرعمق و کم نظيري را در بر دارد؛ البته در عين حال ، دور از توجيهات پرپيچ وخم داعيه داران عرفان نظري است .