چکیده:
زمینه و هدف: طی دو دهۀ اخیر مطالعات در حوزۀ فرصتهای کارآفرینی توجه قابلملاحظهای را از سوی محققان به خود جلب کرده است. هدف این تحقیق نشاندادن نقش پیوستگی و نسبیت بینشهای سمت عرضه و تقاضا در پیدایش انواع فرصتهای کارآفرینی است.
روششناسی: روش پژوهش از منظر هدف، توسعهای با راهبرد توسعه مفهومی از نوع قیاسی و مرور ادبیات موجود است.
یافتهها: این مطالعه چهار منشأ قابل استناد در ظهور فرصتهای کارآفرینی شامل موقعیت ترکیب جدید، راهحل جدید، مفهوم جدید و معنای جدید را برای خلق ارزش در انواع بازارها معرفی کرد. این پژوهش نشان داد که چگونه فرصتهای کارآفرینی با تعادل بازار ارتباط دارند. بهعلاوه، فرصتهای کارآفرینی ماهیتی مجزا ندارند بلکه بهصورت طیفی پیوسته از پایینبهبالا در ارتباط هستند. همچنین، عرضه و تقاضا ماهیت قطعی صفر و یک ندارند، بلکه پیوسته و نسبی هستند و در حقیقت کلید درک هر یک از انواع فرصت در نحوۀ تعامل بین آنهاست و سرانجام، به دلیل اینکه درجۀ نوآوری بینشهای عرضه و تقاضا واحد تحلیل است، این یافتهها میتوانند ارتباط آشکاری بین فرصتهای کارآفرینی و تجاریسازی ایدههای نوآورانه ارائه دهند.
نتیجهگیری: تلفیق درجۀ نوآوری با بینشهای عرضه و تقاضا در فرصتهای کارآفرینی، به درک بهتر دستاندرکاران از نحوۀ ظهور و پیدایش فرصتهای تجاریسازی و خلق ارزش منجر میشود.
Context/Purpose: Over the past two decades, studies in the field of entrepreneurial opportunities have attracted considerable attention from researchers. This study aims to show the continuity and relativity nature of supply and demand insights and its role in the formation of entrepreneurial opportunities. Methodology: The research method, from the perspective of purpose, is conceptual development and according to the method of data collection is qualitative. Findings: This study focuses on four sources of entrepreneurial opportunities, including new combination, new solution, new concept, and new meaning for creating value in a variety of entrepreneurial markets. The findings of this study are fourfold: First, this article describes how entrepreneurial opportunities relate to market equilibrium. Second, it states that entrepreneurial opportunities are not distinct, but are interconnected as a continuous spectrum from bottom to top. Third: Supply and demand are not zero-one but are relative and continuous, and in fact, the key to understanding each type of opportunity is to know how they interact. Fourth, because the innovation degree of supply and demand insights is a unit of analysis, it ables to provide a practical approach to entrepreneurial opportunities. Conclusion: Synthesizing the innovation degree with the entrepreneurial opportunity contributes to a better understanding of the process in which the opportunities for commercializing new products and services come to existence.
خلاصه ماشینی:
قـدر مسـلم ، بحـث هـا و استدلال های آن گروه مخالف با فرصت در جای خود ارزشمند و تأمل برانگیز است ؛ تاحـد ی کـه به طورقطع موجب بینش هایی عمیق نسبت به آگاهی ما از کسب وکارهای کارآفرینی شده است ؛ اما در سطح کاربردی (غیر نظری) این بحث ها موجب نوعی قطعی اتصال بین مطالعات فرصـت و دنیای واقعی شده است ؛ برای مثال چگونه یک کارآفرین نوپا که اغلب فاقد دانـش کـاربردی کسب وکار مخاطره ای است ، می تواند چیز با ارزشی را برای دیگران با خوانـدن مطالـب انتزاعـی فرصت به ارمغان بیاورد؟ در این زمینه تردیدهای متعددی مطرح شده است که اتفاقـا برخـی از آن ها همان منتقدان سازۀ فرصت هستند.
ازاین رو، هدف مقالۀ حاضر ارائه دسته بندی جدیـدی از فرصت های کارآفرینی است که نشان می دهد چرا نوآوری در فرصـت هـا ی کـارآفر ینی ماهیـت نسبی دارد و پیوند بین نسبی بودن و بینش های عرضه و تقاضا، چگونه فرصت هـا ی کـارآفرینی را به مقولاتی پیوسته تبدیل می کند.
این دغدغه ها به ما دربارۀ مسئله بحرانـی در سـاخت و توسـعۀ نظریـ ه هـا در کارآفرینی هشدار می دهد؛ به خصوص آن هایی که سازۀ فرصـت در مرکزیـت اسـت و از جملـه ایـ ن است که اگرچه سفر کارآفرینانه ماهیت روبه جلو دارد (در طول زمان)، امـا بـرای درک اینکـه چگونـه یک فرصت بالقوه قابلیت دسترسی به بازار را دارد، نظریه پرداز باید در نقطۀ ب (انتهـای مسـیر ) بـرای یک کسب وکار خاص منتظر بماند و از روی شواهد و قرائنی که وجود دارد، شروع به نظریـه پـردازی و استخراج نتایج کند.