چکیده:
درحالیکه فلسفه اخلاق چندان مورد توجه اندیشمندان مسلمان نبوده و مباحث آنان» بهطور عمده» ناظر به علم اخلاق
بوده است» علامه طباطبایی و شهید مطهری از معدود عالمان شیعه هستند که توامان به هردو علم اخلاق و فلسفة اخلاق
نظر داشته و مباحث بدیعی را در این زمینه پی افکندهاند. مباحث این دو اندیشمند اگر چه در بعضی موارد متفاوت
است؛ اما در مجموع» مکمل یکدیگر هستند. یکی از مباحثی که مورد توجه آن دو قرار گرفته» مسئله نسبت اخلاق و
دین است. علامة طباطبایی و شهید مطهری» نسبت اخلاق و دین را از زوایای مختلف مورد توجه و تامل قرار داده و
دید گاهی جامع مبتنی بر مبانی فلسفی و مستند به شواهد قرآنی و روایی ارائه نمودهاند. در این نوشتار با روش توصیفی
تحلیلی و به شیوه کتابخانهای» آراء این دو متفکر در حوزة اخلاق و نسبت آن با دین مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج تحقیق نشان میدهد که نفی تعارض اخلاق و دین» نقش دین در توجیه الزمات اخلاقی، غایت بودن دین نسبت به
اخلاق» دین به مثابه تنها ضامن اجرایی رفتارهای اخلاقی از جمله مهمترین نسب موجود میان اخلاق و دین از دیدگاه
این دو اندیشمند است. همچنین حاصل رابطة مذبور این است که برخلاف دیدگاهی که اساسا باور به خداوند قادر
مطلق را ناسازگار با فعل اخلاقی میداندء از نظر این دو شخص» نوعی تعامل سازنده بین اخلاق و دین در مسیر اعتلای
باورهای دینی و رفتارهای اخلاقی وجود دارد.
Although the philosophy of ethics has not been much considered by Muslim thinkers and their topics are mainly related to ethics, Allama Tabatabaʾi and Shahid Motahari are among the few Shiite scholars who have simultaneously considered ethics and philosophy of ethics and have discovered innovative topics in this field. The topics of these two thinkers, although different in some cases, are generally complementary. One of the topics considered by the two is the relationship between ethics and religion. Allama Tabatabaʾi and Shahid Motahari have considered the relationship between ethics and religion from different aspect sand have presented a comprehensive view based on philosophical principles and documented Qur'anic and narrative evidence. Accordingly, the present study employs descriptive-analytical and library methods to examine the opinions of these two thinkers in the field of ethics and its relationship with religion. It is concluded that the negation of the conflict between ethics and religion, the role of religion in justifying ethical requirements, the extremity of religion over ethics, and religion as the only executive guarantor of ethical behavior are among of the most important relations between ethics and religion from the perspective of these two thinkers. Also, the result of this relationship is that contrary to the view that basically considers belief in God Almighty incompatible with ethical action, for these two persons, there is a kind of constructive interaction between ethics and religion in the promotion of religious beliefs and ethical behaviors
خلاصه ماشینی:
همچنين حاصـل رابطۀ مذبور اين اسـت که برخلاف ديدگاهي که اسـاسا باور به خداوند قادر مطلق را ناسـازگار با فعل اخلاقي مي داند، از نظر اين دو شخص ، نوعي تعامل سازنده بين اخلاق و دين در مسير اعتلاي باورهاي ديني و رفتارهاي اخلاقي وجود دارد.
٢. نسبت اخلاق و دين از منظر علامۀ طباطبايي بدون شــک علامۀ طباطبايي از جمله کســاني اســت که ميتوان او را فيلســوف اخلاق ناميد؛ زيرا برخلاف فيلســوفان مســلمان پيش از وي که تنها مباحث اخلاقي از خود برجاي نهاده اند، او علاوه بر اينکه مباحث اخلاق فلســفي را مطرح نموده و در مقام يک عالم اخلاق به شـرح و توضـيح فضـائل و رذائل پرداخته است ، به بسياري از مباحث فلسفه اخلاق نيز توجه کرده و در قبال آنها موضـعي فيلسـوفانه اتخاذ نموده است .
آنچه در اينجا مورد نظر اســت ، توجه به اين حقيقت اســت که علامه بين ارادة آزاد انســان و اطلاق اراده و قدرت الهي تضــادي نميبيند و در نتيجه ، معتقد است باور به قادر مطلق که اراده و مشيت او بر همه امور سيطره داشته و هيچ چيزي از خواست و مشيت او نميتواند خارج باشد، با فعل اخلاقي که از اختيار و ارادة انسان صادر ميشود، ناسازگاري ندارد.
آراء بديع علامه طباطبايي و شـهيد مطهري در نسبت بين اخلاق و دين مجالي براي پاسخ به برخي پرسش هاي طرح شده در فلسفه اخلاق درباره نوع ارتباط دين و اخلاق به دست داده است ؛ از جمله اين که بر خلاف ديدگاهي که اساسا باور به خداوند قادر مطلق را ناسـازگار با فعل اخلاقي ميداند، ديدگاه اين دو انديشمند بيان گر نوعي تعامل سازنده بين اخلاق و دين در مسير اعتلاي باورهاي ديني و رفتارهاي اخلاقي است .