خلاصه ماشینی:
این کلیت بحث از سنت است و البته در تعریف آن، اختلاف نظرهای عبارتی و گاه مضمونی وجود دارد که شرحی از آنها را میتوان در مدخل «سنت» در دانشنامه جهان اسلام دید (بنگرید: دانشنامه جهان اسلام، مجلد 24، مدخل «سنت»، از استاد محمدعلی مهدوی راد، صص 674 ـ 702) باور به سنت، یا این بار بخوانید حدیث، منشأ پیدایش هزاران کتاب حدیثی و صدها هزار بلکه میلیونها حدیث از صحیح و ناصحیح شده و فرهنگ مکتوب عظیمی را پدید آورده است.
بدون شک، مذهب حنفی طی یکی دو نسل بعد از ابوحنیفه، برای دفع اتهام خود به حدیثگرایی روی آورد و به گونهای حرکت کرد که اتهام بیاعتنایی به حدیث را از خود دور کند و سعی کرد نشان بدهد مانند اهل حدیث، به اصل درستی احادیث و ارزش آنها واقف است.
اما پیروان خلیفه دوم، بعدها، بیش از دیگران فریاد «سنت و حدیث» سر دادند، باقی فرقهها را اهل بدعت در مقابل سنت خواندند؛ در حالی که اساس نگرش خلیفه دوم، چنین چیزی نبود و در این زمینه تاریخ حدیث و کتابت آن، درباره وی گواه است.
مبنای این سخن آن بود که ما بر سنت هستیم، یعنی مبتنی بر آنچه از رسول(ص) و البته صحابه و خلفا به ما رسیده، اما دیگران بر بدعت هستند و از راه صحیح که همان تسنن است دور افتادهاند.
جالب است که معتزله، اعم از مدل بصری و بغدادی، باور به خلفا و صحابه داشتند، اما روش اهل حدیث را از نظر معرفتی و استناد دینی و محور قرار دادن نمیپذیرفتند، به همین دلیل، از نظر آنان هیچ وقت این گروه در اهل سنت نبود، بلکه همیشه اهل بدعت بودند.