چکیده:
تعامل فرهنگی ملتها از اصلیترین پیامدهای ارتباطات ـ از دیرباز تاکنون ـ بوده است و «زبان» که از عناصر اصلی فرهنگ است در این تعامل همواره نقشی اساسی داشته است. هر ملتی با ادبیات ـ چه کهن و چه نو ـ خود شناخته میشود و در تعاملات میان سرزمینهای گوناگون «ادبیات» هر تمدنی نمایندهی آن و «زبان» آن واسطهی ارتباط است. ادبیات دغدغهی مشترک همهی ملل است و درنتیجه چنین ادبیاتی مرزهای ملی و بومی را پشت سر گذاشته و وارد عرصهی بینالمللی شده، جانشینی برای ادبیات ملی و بومی میگردد و بدینترتیب تمامی ملل را به هم پیوند میزند. آنچه در ادبیات جهانی اهمیت دارد شناخت ادبیات «دیگری» است که بهدنبال آن میتوان ظرفیتها و توانمندیهای ادبی خود را با دیگری سنجید و به اشتراکات ادبی و فرهنگی دست یافت، چراکه اساساً ادبیات هر ملتی ممزوجی از فرهنگها وخردهفرهنگهایی است که بعضی از آنها ریشه در فرهنگ دیگر کشورها دارد و این مسئله، خود، نوعی گامبرداشتن به سمت شناخت نمادهای مشترک ادبی برای دسترسی به ادب جهانی است.
Globalizing interaction of culture, has always been one the most effective consequences of communications and language, as a basic ingredient of culture, has a fundamental role in this process. Every nation identifies itself through its classic and modern literature and in the inaction process among different territories, literature acts as a representative and “language” acts as communicative medium. As literature is the common concern of every nation, it goes beyond national and indigenous boundaries and acts at an international level and unites every nation. The main concert on of global literature is an understanding of “the other”, where one can come to a rigorous understanding of a one’s own literary potentials and powers through a comparison with others and achieve common cultural and literary positions. This is a result of the fact that literature is a combination of different cultures and subcultures and it facilitates the recognition of common literary symbols for achieving a global literature.
خلاصه ماشینی:
آنچه در ادبيات جهاني اهميت دارد شناخت ادبيات «ديگري » است که به دنبال آن ميتوان ظرفيت ها و توانمندي هاي ادبي خود را با ديگري سنجيد و به اشتراکات ادبي و فرهنگي دست يافت ، چراکه اساسا ادبيات هر ملتي ممزوجي از فرهنگ ها وخرده فرهنگ هايي است که بعضي از آنها ريشه در فرهنگ ديگر کشورها دارد و اين مسئله ، خود، نوعي گام - برداشتن به سمت شناخت نمادهاي مشترک ادبي براي دست رسي به ادب جهاني است .
فرهنگ نامه هاي جديد فرانسوي از ٢٠٠٧ انديشه ي جامعه شناسي را در برابر Globalization قرار دادند و معادل آن را Mondialisation ، که بيشتر به معناي حريم اقتصادي جهاني شدن است ، به کار گرفتند که دقيقا عبارت است از «توسعه بيسابقه مبادلات تجاري و معاملات مالي در فضايي به وسعت همه کره زمين » (براي اين تعريف و تعاريف ديگر: ٢٠٠٠ Bartelson؛ تافلر ١٣٧٦).
جهاني شدن باعث يکسان سازي فرهنگ ها ميشود و تفاوت هاي موجود در اين زمينه را از بين ميبرد، همان گونه که بسياري از مراحل و فرايندهاي وفق دهنده مانند پيوندزني ، کلان شهرگرايي (سليقه اي از فرهنگ «ديگري » و علاقه ي شرکت و حضور در فرهنگ ديگري که متعلق به خود هم نيست ) (١٩٩٠ Hannerz)، جهان محلي ، زيرقدرت مردم بومي و محلي (يعني همان انطباق سر و ته کنش هاي کلي شده در بافت محلي ) را به وجود آورده است .
وي در آثار خود به صراحت از ادبيات جهاني و يکي شدن ادبيات تمام ملل در آينده اي نزديک سخن ميگويد و بيان گر اين نکته است که چنين ادبياتي به زودي به وجود خواهد آمد و اين امر با توجه به سرعت روزافزون بشر در عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي و...