چکیده:
انقلاب اسلامی ایران باعث شکل گیری گفتمان و نظام معنایی جدیدی شد. یکی از گونه های بررسی و مطالعه پدیده های سیاسی و تحلیل آنها بر اساس روش تحلیل گفتمانی است. نظریه تحلیل گفتمانی لاکلا و موفه یکی از غنی ترین نظریهها در حوزه تحلیل گفتمانی می باشد. سؤال اصلی مقاله آن است که بر اساس نظریه گفتمان لاکلا و موفه، مفصل بندی مفاهیم و فرآیندهای هویتیابی اشاعه ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی ایران در عصر جهانیشدن چگونه خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش و با بهرهگیری از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، فرضیه مقاله این است که گفتمان انقلاب اسلامی ایران با دالّ مرکزی اسلام شیعی، توانسته در رویارویی گفتمانی، به رقابت با گفتمانهای اسلام سلفی و اسلام اخوانی بپردازد و بهعنوان یک الگوی مناسب گفتمان اسلامگرا، گفتمان لیبرال دموکراسی را به «غیرِ» هویتبخش خود تبدیل کند و با توجّه به مبانی غنی اسلام شیعی ظرفیّت این را دارد که با پیروی از الزاماتی، بتواند نظام معنایی خود را در عصر جهانیشدن هژمونیک نماید. بر این اساس، در بستر جهانیشدن که بهمثابه عرصه رقابت و غیریّتسازی گفتمانهاست،گفتمان انقلاب اسلامی ایران به رقابت و غیریتسازی گفتمانی میپردازد و نتایج پژوهش نشان میدهد که با توجّه به مفاهیم اساسی در گفتمان انقلاب اسلامی و مبانی اسلام شیعی و همچنین با بهرهبردن از دو مبحث اجتهاد و مصلحت و با رعایت الزاماتی، این گفتمان میتواند نظام معنایی خویش را در عصر جهانیشدن هژمونیک نماید. بنابراین در پایان فرضیه مقاله تأیید میگردد.
The Islamic Revolution helped develop a new discourse and semantic system. One of the methods to study or analyze the political phenomena is critical discourse analysis namely, that of Laclau and Mouffe›s Discourse, the most pertinent. This article examines its main question whether the values of the Islamic Revolution concepts and identity are constructed, spread and articulated according to Laclau and Mouffe›s discourse theory. Our hypothesis is that the Islamic Revolution discourse with Shiite Islam as its core signifier, has faced the Salafist Islam and that Muslim Brotherhood in a discursivecompetition and then as an appropriate islamist model has managed to convert the liberal democratic discourse to its discursive Other. The Islamic Revolution discourse with its Shiite rich doctrine and some other prerequisites has also the capacity to make its signifying system, hegemonic in the globalizing age. Therefore, the Islamic Revolution discourse is constructing otherness in the globalization context that is a field of discursive competition. The results reveal that this discourse by promoting Shiite Islam fundamentals and Islamic Revolution discourse core principles and benefitting from Islamic Ijtihad and expediency, if complying with some requirements, can be hegemonic in the globalization age.
خلاصه ماشینی:
سؤال اصلي مقاله آن است که بر اساس نظريه گفتمان لاکلا و موفه ، مفصل بندي مفاهيم و فرآيندهاي هويت يابي اشاعه ارزش هاي گفتمان انقلاب اسلامي ايران در عصر جهاني شدن چگونه خواهد بود؟ در پاسخ به اين پرسش و با بهره گيري از روش تحليل گفتمان لاکلا و موفه ، فرضيه مقاله اين است که گفتمان انقلاب اسلامي ايران با دال مرکزي اسلام شيعي ، توانسته در رويارويي گفتماني ، به رقابت با گفتمان هاي اسلام سلفي و اسلام اخواني بپردازد و به عنوان يک الگوي مناسب گفتمان اسلام گرا، گفتمان ليبرال دموکراسي را به « غير» هويت بخش ِخود تبديل کند و با توجه به مباني غني اسلام شيعي ظرفيت اين را دارد که با پيروي از الزاماتي ، بتواند نظام معنايي خود را در عصر جهاني شدن هژمونيک نمايد.
سؤال اصلي مقاله آن است که بر اساس نظريه گفتمان لاکلا و موفه ، مفصل بندي مفاهيم و فرآيندهاي هويت يابي اشاعه ارزش هاي گفتمان انقلاب اسلامي ايران در عصرجهاني شدن چگونه خواهد بود؟ درپاسخ به اين پرسش و با بهره گيري از روش تحليل گفتـمان لاکلا و موفه ، فرضيه مقاله اين است که گفتمان انقلاب اسلامي ايران با دال مرکزي اسلام شيعي ، توانسته در رويارويي گفتماني ، به رقابت با گفتمان هاي اسلام سلفي و اسلام اخواني بپردازد و به عنوان يک الگوي مناسب گفتمان اسلامگرا، گفتمان ليبرال دموکراسي را به «غير» هويت بخش خود تبديل کند و با توجه به مباني غني اسلام شيعي ِ ظرفيت اين را دارد که با پيروي از الزاماتي ، بتواند نظام معنايي خود را در عصر جهاني شدن هژمونيک نمايد.