چکیده:
سهروردی از فیلسوفان سترگک حکمت اسلامی است که نقش بارزی در بسط و تعالی فلسفه اسلامی داشته
است. سهروردی در جهت منزه ساختن وجود حق تعالی در زمینه ثنویت و از سوی دیگر احسن دانستن
نظام عالم» در آثار خود به مسئله شرور پرداخته است. از دیدگاه سهروردی» خیر امری وجودی و شر امری
عدمی است که اصلا تحقق ندارد و آنچه شر تلقی می شود صرفا حاصل نگاه و اندیشه قاصر آدمی است.
ضرورت بحث در مورد شرور و ماهیت آن در اندیشه سهروردی امری است که میتواند ما را با اندیشههای
این فیلسوف و عارف الهی در مورد شرور و راهکارهای وی در جهت حل مشکل شرور آشنا کند.
در این مقاله با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی انگیزه سهروردی از طرح مسئله شرورء ماهیت» اقسام و
راهکارهای شرور از دیدگاه سهروردی پرداخته می شود. از دیدگاه سهروردی شر در نظام احسن الهی
بهره ای از وجود ندارد و تلقی آنچه شر پنداشته می شود یا واقعا شر نیست بلکه خیر است و یا آنکه لازمه
رسیدن به خیر است و هرچه نیل به خیر را تسهیل کندء آن نیز خیر خواهد بود و در نتیجه شری وجود ندارد
خلاصه ماشینی:
انگيزه طرح مسئله شر از ديدگاه سهروردي از آنجا که فلسفه سهروردي از ايران باستان و فلسفه يونان تأثر يافته و در عين حال منبع اصلي آن آموزه هاي اسلامي و قرآن کريم ميباشد و در تمامي اين موارد به مسئله شر توجهي وافر شده است ؛ در واقع سهروردي با داشتن چنين پيش زمينه هايي در آثار خود به ارائه نظر حول محور شرور پرداخته است .
سهروردي در طرح مسئله شر و با توجه به آيه "و عسي أن تکرهوا شيئا و هُو خير لکُم و عسي أنُ تحبوا شيئا و هُو شر لکُم و اللهُ يعلمُ و أنُتم لاتعلمون " (بقره ٢١٦) بر اين باور است که اين انديشه و نگاه قاصر آدمي است که امور را شر ميپندارد وگرنه شري در جهان هستي وجود ندارد و از خدايي که خير محض است ؛ هيچ شري صادر نمي شود و آنچه شر پنداشته ميشود في ذاته خير است که ميتواند رهنموني در جهت کسب خير باشد.
طرح مسئله شر در انديشه سهروردي با ارائه راهکارهايي نيز همراه بوده و وي راهکارهايي را در جهت حل مشکل شرور و نشان دادن سازگاري آن با واصاف خيرخواهي، عدل و حکمت مطلق خداوند و همچنين نظام احسن جهان بيان داشته و در نهايت شر را عدمي و تلقي امور به عنوان شر را خير لحاظ ميکند.
سهروردي بر اين باور است که وجود شرور در تضاد با نظام احسن الهي نيز نميباشد؛ چرا که آنچه شر تلقي مي کنيم لازمه اين جهان است و جهان خير محض را خداوند از قبل آفريده بود و با وجود آن ديگر نيازي به خلق اين جهان نبود.