چکیده:
آموزش عالی ایران همواره و بهخصوص در دهه اخیر با چالشها و مسائل متعددی در حوزه حکمرانی، تعامل میان نهادهای متعدد این حوزه و برآورده ساختن انتظارات کلیه ذینفعان (دانشجو، اساتید، دولت، جامعه،...) مواجه بوده است. پژوهش حاضر باهدف دستیابی به الگویی مطلوب در حوزه حکمرانی آموزش عالی بهمنظور درک بهتر این پدیده و ارائه پیشنهادهای سیاستی در این خصوص صورت پذیرفت. جهت طراحی الگوی حکمرانی آموزش عالی، روش تحقیق این پژوهش بهصورت کیفی و مبتنی بر نظریهپردازی داده بنیاد با رویکرد اشتراوس و کوربین انجام گرفت و همچنین برای گردآوری اطلاعات از مصاحبههای نیمه ساختاریافته استفاده شد، بعلاوه نمونهگیری به روش نمونهگیری نظری و با بهرهمندی از تکنیکهای گلولة برفی و هدفمند انجام شد. نتایج تحلیل دادههای بهدستآمده از مصاحبهها طی فرایند کدگذاری باز، محوری و انتخابی و همچنین با توجه به شرایط علی، زمینهای، شرایط مداخلهگر، راهبردها و پیامدهای حکمرانی مطلوب تبیین و الگوی نهایی ارائه گردید. همچنین برای اعتباریابی مدل از مدل 10 معیار مقبولیت و معیار کثرت گرایی استفاده گردید. یافته های این پژوهش نشان می دهد که ترسیم الگوی مطلوب آموزش عالی بر راهبردهایی نظیر تمرکز زدایی، مهندسی مجدد ساختارها و فرایندها، مشارکت ذینفعان و تفویض اختیار به دانشگاه ها، وابسته خواهد بود و انتظار است پیامدهایی نظیر پرورش انسان شایسته در سیستم آموزش عالی، همسویی و یکپارچگی میان نهادهای متعدد تصمیم گیر، تحقق رسالت های اصیل آموزش عالی و جاری شدن ابعاد حکمرانی خوب در آموزش عالی و (به واسطه نقش تربیتی و هدایتگری آموزش عالی) در سطح جامعه تحقق یابد.
Higher education in Iran has always faced many challenges in the field of governance, interaction between various organizations, and meeting the expectations of all stakeholders (students, teachers, government, society, etc). The purpose of this study was to design a model in the field of higher education governance in order to better understand this phenomenon and provide policy recommendations in this regard. In order to design higher education governance model, the research method was qualitative based on Strauss and Corbin's Grounded Theory and semi-structured interviews were also used for data collection. In addition, sampling was done through theoretical sampling using snowball and purposeful techniques. Based on the data analysis and causal, contextual, confounding conditions, and governance strategies and outcomes, the final model was developed. Also, to validate the model, the credibility and triangulation criteria of were used. The findings of this study show that the model of higher education will depend on strategies such as decentralization, reengineering of structures and processes, stakeholder participation and delegating authority to universities and it is expected that the consequences of such a worthy human upbringing in the higher education system, alignment and integration between various decision-making institutions, fulfillment of the original missions of higher education and implementation of good governance in higher education and in the society comes true.
خلاصه ماشینی:
جهت طراحي الگوي حکمراني آموزش عالي، روش تحقيق اين پژوهش به صورت کيفي و مبتني بر نظريه پردازي داده بنياد با رويکرد اشتراوس و کوربين انجام گرفت و همچنين براي گردآوري اطلاعات از مصاحبه هاي نيمه ساختاريافته استفاده شد؛ به علاوه نمونه گيري به روش نمونه گيري نظري و با بهره مندي از تکنيک هاي گلوله برفي و هدفمند انجام شد.
يافته هاي اين پژوهش نشان ميدهد که ترسيم الگوي مطلوب آموزش عالي بر راهبردهايي نظير تمرکززدايي، مهندسي مجدد ساختارها و فرايندها، حکمراني، آموزش مشارکت ذينفعان و تفويض اختيار به دانشگاه ها، وابسته خواهد بود و انتظار ميرود پيامدهايي نظير پرورش عالي، حکمراني انسان شايسته در سيستم آموزش عالي، همسويي و يکپارچگي ميان نهادهاي متعدد تصميم گير، تحقق آموزش عالي، نظريه رسالت هاي اصيل آموزش عالي و (در قدم اول ) جاري شدن ابعاد حکمراني خوب در آموزش عالي و (در قدم داده بنياد دوم به واسطه نقش تربيتي و هدايتگري آموزش عالي) در سطح جامعه تحقق يابد.
ذينفعان خارج از مرزهاي رسمي دولت ، در فرايند بنابراين از آنجا که دانشگاه ها ازجمله مهم ترين اداره کردن ورود پيداکرده و اين فرايند بر شبکه هايي نهادهايي هستند که جوامع جهت رشد و توسعه از بازيگران به هم مرتبط از بخش هاي عمومي، به آن ها نياز دارند، طراحي مدل مطلوب حکمراني خصوصي و داوطلب ، به جاي سلسله مراتبي که آموزش عالي، اهميت فراواني دارد.
سياست ها و مقرراتي اشاره دارد که بيانگر حقوق و برخي پنج مدل اصلي حکمراني در دانشگاه ها را مسئوليت هاي دست اندرکاران مختلف آموزش عالي حکمراني هيئت علمي، حکمراني سازماني، حکمراني است و اين بازيگران متعدد، تحت لواي قانون با هم هيئت امنا، حکمراني ذينفعان و حکمراني ترکيبي در تعامل هستند (٢٠١٣ ,Marginson).