چکیده:
مقاله حاضر به بررسی مولفه های ساختار قدرت در خلافت عباسی پرداخته و نتایج و تاثیرگذاری این مولفه ها را در قدرتمندی و ضعف خلفا عباسی و همچنین تحولات سیاسی و اجتماعی خلافت عباسی مورد بررسی قرار می دهد.با روی کار آمدن عباسیان در سال ۱۳۲ هجری و ورود عناصر قومی جدید در تشکیلات سیاسی، اجتماعی و اداری عباسیان و همچنین گسترش قلمروخلافت، تحولات و دگرگونی های بنیادی که عمدتا متاثر از نفوذ اقوام و فرهنگ های مختلف بود، در جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی رخ داد و یکی از این تغییرات، دگرگون شدن ساختار قدرت خلافت عباسی بود که برخلاف دوره های قبل نمی توانست ثابت بماند. اتخاذ سیاست شرق گرایی از سوی عباسیان که با نفوذ و تاثیرگذاری عناصر قومی و طبقات اجتماعی جدید همراه بود و همچنین شکل گیری مسایلی مانند ایجاد حکومت آل بویه و سلجوقیان و تحولات فرهنگی و تاثیرگذاری منابع و مراکز فرهنگی و اندیشه های جدید و بهره گیری عباسیان از ابزارهای مذهبی مانند انتساب به پیامبر (ص)، بهره گیری از تفکر مهدویت، ادعای خلیفه الهی و حقانیت الهی حکومت و خلافت جهت کسب مشروعیت و از سوی دیگر پذیرش امارت استیلا در زمان ضعف، راه را برای ایجاد تغییرات و تحولات بنیادین در جنبه های مختلف خلافت عباسی مانند ساختار قدرت سیاسی مهیا و فراهم نمود. نتیجه این که تغییرات ایجاد شده و همچنین تاثیرگذاری این مولفه ها از یک سو باعث تداوم خلافت عباسیان به مدت بیش از پنج قرن گردید و از سوی دیگر، به دلیل سهیم شدن و مشارکت عناصر قومی جدید در قدرت راه را برای شکل گیری حکومت های مقتدر شیعی و سنی که بخشی از مشروعیت خود را از دستگاه خلافت کسب می کردند، فراهم آورد.
خلاصه ماشینی:
اتخاذ سیاست شرق گرایی از سوی عباسیان که با نفوذ و تاثیرگذاری عناصر قومی و طبقات اجتماعی جدید همراه بود و همچنین شکلگیری مسائلی مانند ایجاد حکومت آل بویه و سلجوقیان و تحولات فرهنگی و تاثیرگذاری منابع و مراکز فرهنگی و اندیشه های جدید و بهرهگیری عباسیان از ابزارهای مذهبی مانند انتساب به پیامبر (ص)، بهره گیری از تفکر مهدویت، ادعای خلیفه الهی و حقانیت الهی حکومت و خلافت جهت کسب مشروعیت و از سوی دیگر پذیرش امارت استیلا در زمان ضعف، راه را برای ایجاد تغییرات و تحولات بنیادین در جنبههای مختلف خلافت عباسی مانند ساختار قدرت سیاسی مهیا و فراهم نمود.
عباسیان قبل از تشکیل حکومت و خلافت از شعارها و روشهایی در شکلگیری و همچنین مشروعیت بخشیدن به قدرت و حاکمیت خود استفاده میکردند اتخاذ سیاستهایی مانند توسل به شعار «الضامن آل محمد» و سپس طرح شعار «الرضا من آل محمد» جهت جلب رضایت مخالفین اموی به خصوص شیعیان به، انتساب عباسیان به پیامبر(ص) جهت کسب مشروعیت در ایجاد و توسعه قلمرو سیاسی، ادعای خلیفه الهی و حقانیت الهی حکومت و خلافت عباسی، بدگویی از امویان به دلیل تنفر اکثریت گروه های اجتماعی از امویان به دلیل عملکرد سیاسی مذهبی و اجتماعی آنها بهره گیری از تفکر مهدویت جهت جذب و گرایش شیعیان به سوی عباسیان و همچنین پذیرش امارت استیلا توسط عباسیان در زمان تضعیف خلافت، از دیگر مولفههای تاثیرگذار در ساختار سیاسی خلافت عباسی محسوب می شدند که در دورههای مختلف توانستند به اقتدار و توسعه قلمرو خلافت و یا ضعف و وابستگی خلفای عباسی به مراکز دیگر قدرت منتهی شوند.