چکیده:
از آنجا که حضور در جنگ، قرار گرفتن در موقعیت جدید و فشارزاست، حضور افرادی با ویژگیهای خاص را میطلبد تا بتوان از آسیبهای جسمی -روانی جنگ تا اندازهای در امان بود. لذا هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه بین هوش و سلامت روان نوجوانان رزمنده و عادی میباشد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری این پژوهش، کلیه بسیجیان و نظامیان پاسدار استان مازندران بوده که در دامنه سنی (19- 15) سال، در جنگ تحمیلی حضور داشتهاند و کلیه افراد عادی ساکن استان مازندران که در این دامنه سنی در جنگ حضور نداشتهاند. نمونه نهایی 754 نفر (377 نفر رزمنده و 377 نفر افراد عادی)، با همگن و همتا شدن در دامنه سنی و شغل، به شیوه خوشهای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: آزمون هوش ماتریسهای پیشرونده ریون و پرسشنامه سلامت روان (GHQ-28). دادههای حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS18، با روشهای آماری همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و تحلیل واریانس رگرسیون تجزیه و تحلیل شد. نتایج بدست آمده در هر دو گروه نشان داد که بین هوش و سلامت روان همبستگی معکوس وجود دارد. مقایسه میانگین دو گروه نشان داد، رزمندگان از هوش بالاتری از افراد عادی برخوردار بودهاند و میانگین سلامت روانی در افراد عادی بیشتر از رزمندگان میباشد. بدین معنی که افراد عادی از سلامت روانی بیشتری برخوردار بودهاند، ولی میانگین سلامت روانی هر دو گروه رزمنده و عادی زیر نقطه برش مرضی24 بوده است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد، هوش میتواند پیش-بینیکننده معناداری برای سلامت روانی باشد و رزمندگان با وجود مواجه با بحران جنگ از سلامت روانی زیر نقطه برش مرضی قرار دارند. با توجه به نتایج تحقیق و اظهار وجود متغیرهای معنایی به همراه متغیر طبیعی هوش، به عنوان پیش بینی کننده قوی سلامت روانی در رزمندگان بسیجی و پاسدار، پیشنهاد میشود در جذب و ارزشیابی پایوران سپاه و دانشجویان دانشکده افسری، پس از غربالگری از نظر هوشی، برای سپردن مسئولیتهای خطیر در بخشهای مختلف نظامی، افراد از نظر بعد معنایی نیز سنجیده شوند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به نتايج تحقيق و اظهار وجود متغيرهاي معنايي به همراه متغير طبيعي هوش ، به عنوان پيش بيني کننده قوي سلامت رواني در رزمندگان بسيجي و پاسدار، پيشنهاد مي شود در جذب و ارزشيابي پايوران سپاه و دانشجويان دانشکده افسري، پس از غربالگري از نظر هوشي، براي سپردن مسئوليت هاي خطير در بخش هاي مختلف نظامي، افراد از نظر بعد معنايي نيز سنجيده شوند.
او هوش را به عنوان يک استعداد کلي شخص براي درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعريف کرده است ؛ بنابراين از نظر او هوش شامل توانايي هاي فرد براي تفکر منطقي، اقدام هدفمندانه و برخورد مؤثر با محيط است [٧] 975 دوره ٧، شماره ١، بهار ١٤٠٠، صفحات ٩٨٧- ٩٧٤ سازمان بهداشت جهاني در سال ١٩٤٨ ابعاد سه گانه سلامت يعني سلامت جسماني، رواني و اجتماعي را مطرح کرد که هر سه بعد لازم و ملزوم يکديگر است .
اين نسخه مطابق با تحليل عوامل که توسط گلدبرگ و هيلر انجام شد، ٤ عامل اساسي شامل مقياس هاي علائم جسماني، علائم اضطراب و اختلال خواب ، اختلال کارکرد اجتماعي و مقياس افسردگي استخراج 1 Raven's Progressive Matrices 2- General Health Questionnaire 977 دوره ٧، شماره ١، بهار ١٤٠٠، صفحات ٩٨٧- ٩٧٤ گرديد.
اين نتايج همچنين نشان مي دهد که بين خرده مقياس هاي سلامت روان (علايم جسماني، علايم اضطرابي واختلال خواب ، اختلال کارکرد اجتماعي و علايم افسردگي) و هوش همبستگي منفي معناداري وجود دارد.