چکیده:
نوشتههای دیونوسیوس مجعول آمیزهای از اندیشههای مسیحیت، فلسفه متاخر یونان و عمدتا فلسفه نوافلاطونی است که به دلیل تعالیگرایی او به آسانی با دین تلفیق شده است. شرح دیدگاه دیونوسیوس درباره زیبایی در رساله اسماء الهی آمده است. به نظر میرسد که آرای زیبایی وی در حکمت اشراق نیز وجود داشته باشد، برای همین میتوان مقایسهای بین آرای دیونوسیوس و شیخ اشراق در باب زیبایی را انجام داد. سهروردی با طرح مضامینی مانند نورالانوار، بصیرت بیشتر، توانایی والای عارفان در درک زیبایی، و نور مسبب زیبایی، جمال و کمال، به بحث درباره زیبایی میپردازد و دیونوسیوس در معیارهای مطروحه خود اشاراتی به تثلیث، بیانتها، مرتبط بودن با خداوند، سرچشمه زیبایی و ... میکند و در حوزههای پیدایش و تاثیرگذاری و همچنین نمود و بروز زیبایی در اشیا و اجسام و غایت نهایی دیدگاههای خود را مطرح میسازد. پژوهش بر آن است که با بررسی دیدگاههای دیونوسیوس و شیخ اشراق شباهتهای این دو دیدگاه را نشان دهد.
The writings of Pseudo-Dionysius are a mixture of Christian thought, Late Greek philosophy and mainly neo-Platonic philosophy, which are easily integrated with religion because of his transcendence. Dionysius's view of beauty is described in Asma Elahi. It seems that his views on beauty also exist in the wisdom of illumination, so a comparison can be made between the views of Dionysius and Sheikh Ishraq on beauty. Suhrawardi discusses beauty with themes such as Noor Al-Anvar, more insight, the high ability of mystics to understand beauty, and the light that causes beauty, beauty and perfection and Dionysius refers to the trinity, infinity, connection with God, the source of beauty and etc. in his proposed criteria and also he tells about the final end of his views in the areas of origin and influence, as well as the manifestation of beauty in objects. In this study, by examining the views of Dionysius and Sheikh Ishraq, it shows the similarities between these two views.
خلاصه ماشینی:
در اسامي منتسب به خداوند، زيبايي داراي نقش بسزا و متفاوتي است ، ديونوسيوس در آثار خود توضيح ميدهد که چگونه خداوند با نام هاي مختلف مانند بيانتها، تثليث ، علت ، زيبايي و غيره خوانده ميشود و به اين دليل است که خلق موجودات خردمند و زيبا، بايد مورد ستايش قرار گيرد :٢٠١٤ ,Ivanovic) (١٨٨.
اين عبارت ، دو موضوع را روشن مينمايد: نخست اينکه کمال زيبايي در نگاه سهروردي همان نورالانوار است و با توجه به ديدگاه فلسفي و اشراقي وي، به نظر ميرسد که در نگاه وي، وحدت در زيبايي اهميت بيشتري مييابد و در نتيجه با اينکه در باب زيبايي به طور مستقيم تعريفي ارائه نميکند، اما مشخص است که به مانند ديگر حکما، زيبايي در نگاه وي، از حقيقت آن يعني خداوند متعال ، سرچشمه ميگيرد.
سهروردي نهايت کمال را که همان بزرگترين لذت است ، از آن کمال نور مجرده ٨ ميداند؛ در واقع اين ديدگاه تشابه زيبايي به فلسفه ابن عربي دارد، يعني فلسفه وحدت وجود، به طور مستقيم ، در جاي حکمت اشراق ديده ميشود؛ «از طرفي بيان شد که تمام ادراکات از ناحيه نور مجرد حاصل ميشود و چيزي ادراکتر از او نبود، بنابراين هيچ لذتي بزرگتر و لذت آورتر از کمال و ملايمان او نبود»(سهروردي، .
تمام موجودات آرزوي زيبايي دارند بنابراين اصل حرکت اشتياق است اين اشتياق در حقيقت همان چيزي است که همه موجودات را به وجود آورده و خداوند نيز آن را در زيبايي قرار داده و به سمت آن سوق ميدهد»(ديونوسيوس : ٥٢).