چکیده:
هدف از این پژوهش، تاکسونومی ذینفعان و نقش آنها در حکمرانی دانشگاه می باشد. برای دستیابی به این هدف، دو پرسش؛ ذینفعان تصمیمساز و تصمیمگیر در حکمرانی درون دانشگاه با توجه به کارکردها به چند دسته تقسیم میشوند؟ مولفههای تشکیل دهنده مدل دانشگاهی با ساختار خودحکمرانی چیست؟ بیان شد. در این پژوهش کیفی از روش فراترکیب استفاده شد. یافتههای بدست آمده در قالب 10 مقوله فرعی اولیه با 24 مقولههای فرعی ثانویه: حمکرانی مشارکتی (رهبری دانشگاه، مدیریت دانشگاه)، کنشگری هیئتامنا (ساختار هیئتامنا، کارکردهای هیئتامنا)، کنشگری اعضای هیئت علمی (مدیریت فعالیتهای اعضای هئیت علمی، توسعه سرمایهانسانی اعضای هیئت علمی، حمایت از اعضای هیئت علمی)، کنشگری دانشجویان (مدیریت فعالیت های دانشجویی، توسعه سرمایهانسانی دانشجویان، حمایت از دانشجویان)، کنشگری کارکنان دانشگاه (مدیریت منابع انسانی، توسعه سرمایهانسانی کارکنان، حمایت از کارکنان،)، نظام آموزشی و پژوهشی (برنامههای آموزشی و درسی کارآمد، مدیریت تحقیقات دانشگاهی)، سازوکارهای قانونی (تدوین قوانین جدید برای دانشگاه، بازنگری در قوانین دانشگاه)، سازوکارهای مالی (سازوکارهای تامین منابعمالی، سازوکارهای تخصیص منابعمالی، مدیریت و برنامهریزی مالی)، کارآفرینی دانشگاه (ارتباط دانشگاه با صنعت، نهادسازی کارآفرینی) و ظرفیتسازی (توسعه ظرفیتهای نرم و توسعه ظرفیتهای سخت) دستهبندی شدند.
The purpose of this study is the taxonomy of stakeholders and their role in university governance. To achieve this goal, two questions; Decision-makers and decision-makers in governance within the university are divided into how many categories according to the functions? What are the components of a university model with a self-governing structure? Expressed. In this qualitative study, the Meta-synthesis method was used. Findings obtained in the form of 10 primary sub-categories with 24 secondary sub-categories: Participatory Partnership (University Leadership, University Management), Board Activities (Board Structure, Board Functions), Faculty Members Activity (Management of Faculty Members Activities, Human Capital Development of Board Members) Academic, faculty support), student activism (student activity management, student human capital development, student support), university staff activism (human resource management, staff human capital development, staff support), educational and research system (programs Efficient teaching and learning, academic research management), legal mechanisms (drafting new rules for the university, reviewing university rules), financial mechanisms (financial resources mechanisms, financial allocation mechanisms, financial management and planning), university entrepreneurship (university-industry relationship, Entrepreneurship institutionalization) and capacity building (soft capacity development and hard capacity development) were categorized.
خلاصه ماشینی:
اين اساس بسياري از کشورها اصلاحات زيادي در براي دست يابي به اين هدف ، دو پرسش مط رح شده دانشگاه براي پياده سازي الگويي براي انتقال قدرت است : به ارگان هاي متشکل از ذينفعان داخلي و خارجي ذينفعان تصميم ساز و تصميم گير در حکمراني انجام داده اند ),Salerno &Jongbloed, Enders درون دانشگاه با توجه به کارکردها به چند دسته .
)2008 تقسيم ميشوند؟ اين مسئله باعث به وجود آمدن مباحث جديدي مؤلفه هاي تشکيل دهنده مدل دانشگاهي با پيرامون چگونگي ترکيب ، تناسب و تعادل مناسب ساختار خودحکمراني کدام اند؟ بين ذينفعان و بازيگران داخلي و خارجي در حکمراني دانشگاه ها شده است )& Woodfeld ١.
٢. روش شناسي پژوهش جانسون و همکاران )& Johnson, DuVivier ٢٠١٧ ,Hambright( نيز در پژوهشي با عنوان اين پژوهش کيفي با استفاده از روش فراترکيب حکمراني مشارکتي دانشگاه : ديدگاه اعضاي هيئت به ط ور خاص از ابزار )تحليل کيفي( هفت مرحله اي علمي در مورد رهبري دانشگاه پنج عامل ؛ تنش هاي سندلوسکي و باروسو ),Barroso &Sandelowski عمومي در گروه ها، روشن شدن نقش اعضاي کميته ، ٢٠٠٦( انجام شده است .
در يافته هاي آن ها اين آسيب ها Croucher, Wen, Coates & Goedegebuure,( شامل موارد زير است : ضعف نهادي و ساختاري مؤلفه کنشگري اعضاي هئيت علمي با يافته هاي در سياست گذاري آموزش عالي، بيثباتي مديريتي مط العات )-Web ;٢٠١٨ ,Abugre ;٢٠٢٠ ,Tamrat ; و سياسي، فقدان شاخص هاي کليدي در ارزيابي ;٢٠١٨ ,Yang &Chan ;٢٠١٨ ,Butovsky &ber عملکرد نهادهاي سياست گذار علم ، فقدان نظ ام ;٢٠١٧,Jekayinfa &Etejere, Aburime, Aliyu مرکزي مقبول نظ ام آموزش عالي، دخالت ;٢٠١٧ ,Hambright &Johnson, DuVivier, ( در غيرضروري نهادها در امور يکديگر، عدم تفاهم در هم خواني دارد.