چکیده:
مقالهی حاضر به بررسی چگونگی ظهور پیر و اشکال مختلف آن در کتاب کشفالأسرار و مکاشفاتالأنوار نوشتهی روزبهان بقلی شیرازی عارف قرن ششم ه.ق اختصاص دارد. داستانهای این کتاب در قالبی تمثیلی و با استفاده از عناصر اسطورهای و روایات متون مقدس در ضمیر ناخودآگاه نویسنده پرورده شده و نهایتا در فضایی رمزآمیز برای بیان آموزههای عرفانی وی بهکار رفته است. پیر یا راهنما یکی از شخصیتهای بارز رمزی این کتاب است که روزبهان آن را به اشکالی چون ظهور پیامبران و مرشدان و یا در هیأت موجودی که سالک را در مسیر سفر، ارشاد و هدایت میکند و او را به سرمنزل مقصود رهنمون میسازد، آفریده است. بنابر قرائن درونمتنی این توصیفات همگی به منظور ایجاد فضایی تشرّفآمیز برای رودررویی 'منِ' عارف یا سالک با خویشتن خود و اتّصال او با حقّ به کار رفته است.
This article investigates the presence of Pir and his various froms in the book Kashf al- Asrar and Mukashefat al- Anwar by Ruzbehan Baqli Shirazi, a mystic of the Sixth century AH. The stories in the book present the mystical teachings of the author allegorically using elements such as myths, rwligious stories, and the subconscious mind as well as creation of a cryptic atmosphere. Pir is one of prominent concepts in the book and is used by Ruzbihan in various forms such as prophets, guides or Murshids (mentors), and even other beings who guide the seeker on the spiritual journey and direct him to his destination . It seems that. All these descriptions are intended to create an ennobled atmosphere for the mystic or the seeker in which he can face his self and connect with the truth.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر مطالب گفته شده توجه نويسنده به نقش ضمير ناخودآگاه در تعليم آموزه هاي عرفاني ، عاملي است که نمادهاي اين اثر را به سوي رمزي بودن سوق داده است و به نظر مي رسد که روزبهان نمادهاي مختلف را با هدفي خاص براي بيان مفهومي که از قبل در ذهن به آن انديشيده براي بيان صفاتي از صفات خداوند و يا خلق فضايي در توصيف مقام انسان کامل و يا بيان تجربيات عرفاني خود در جهت مواجهه ي انسان با بخش ناخودآگاه ذهن مورد استفاده قرار داده است .
» (پيامني ١٣٩٣، ٦٧)؛ براي مثال در «سيرالعباد الي المعاد» پير نوراني با مسافر گم کرده راه به گفتگو مي نشيند و او را در اين راه ياري مي رساند: روزي آخر به راه تاريکي ديدم اندر ميان تاريکي پيرمردي لطيف و نوراني همچو در کافري مسلماني (سنايي ١٣٧٨، ٢٧) هم چنين سهروردي در رساله ي بستان القلوب يا روضه القلوب درباره ي پير چنين گفته است : «هم چنان که شيخي بايد تا خرقه پوشاند؛ پيري بايد که ذکر تلقين کند و بي پير به جايي نرسند و نيز ذکر کردن را جاي خالي بايد دور از زحمت مردم و چون پير، مريد را بيند و داند که او را استعدادي هست ، تلقين ذکر کند که لايق داند و در جاي نشاند.
٢-٢-١- تجّلي پير در هيأت پيامبران يکي از صورت هايي که روزبهان در توصيف پير در مکاشفات خود از آن نام برده است ، ظهور پير به شکل پيامبراني چون خضر، الياس ، موسي و ابراهيم بر خود بوده است ؛ براي مثال روزبهان در يکي از مکاشفات خود خضر يا راهنما را اين گونه توصيف مي کند که : «در آن زمان از علوم حقايق بي بهره بودم .