چکیده:
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی میدانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دستهای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. ملاصدرا فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی در دسته اخیر قرار دارند و با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداختهاند. در این مقاله به آن دسته از استدلالهای تجرد نفس میپردازیم که جنبه دروننگرانه دارند؛ یعنی برهانهایی که در آنها بر توجه مستقیم انسان به نفس خود یا بر خودآگاهی درونی و غیرمادی او تاکید میشود. روش این دو فیلسوف در ارائه براهین، متفاوت است؛ بدین معنا که فاستر مستقیماً به آگاهی درونی انسان از حالات ذهنیاش تمرکز کرده و ملاصدرا، استدلالها را بر مقایسه ویژگیهای نفس با بدن استوار نموده است. براهین دروننگرانه از این جهت کارآمد هستند که میتوانند در عین سادگی، بدون نیاز به مقدمات پیچیده، هر انسانی را به درون خویش ارجاع دهند؛ البته ملاصدرا و فاستر، به اشکالات وارد بر دروننگری توجهی نکردهاند. پیش از اقامه این سنخ براهین باید خطاناپذیری دسترسی به حالات ذهنی و صحت شهودهای اولیه اثبات شود. همچنین باید به دستآوردهای تجربی نافی صحت دروننگری، پاسخ داد.
Some philosophers consider human and its mind purely material. In contrast, another group believes in an immaterial substance interacting with the body. Mulla Sadra and John Foster, the British philosopher who was his contemporary, are among those who have independently argued for the immateriality of the soul. In this paper, we look at some of their arguments on the immateriality of the soul which are introspective; i.e., the arguments which emphasize direct attention to the soul or the inner and non-material consciousness of man. The methods of the two philosophers in reasoning are different. Foster focuses directly on man's inner awareness of his mental states, and Mulla Sadra bases his arguments on comparing the properties of the soul with the body. Introspective arguments are effective in that they can, easily and without numerous premises, refer any human being to his or her inner self and make him believe in the immateriality of the soul. Of course, Mulla Sadra and Foster did not pay any attention to the problems of introspection. Before putting forward this type of argument, the infallibility of access to mental states and the correctness of initial intuitions must be proven.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله به آن دسته از استدلال هاي تجرد نفس مي پردازيم که جنبه درون نگرانه دارند؛ يعني برهان هايي که در آنها بر توجه مستقيم انسان به نفس خود يا بر خودآگاهي دروني و غيرمادي او تاکيد مي شود.
روش اين دو فيلسوف در ارائه ًبراهين ، متفاوت است ؛ بدين معنا که فاستر مستقيما به آگاهي دروني انسان از حالات ذهني اش تمرکز کرده و ملاصدرا، استدلال ها را بر مقايسه ويژگي هاي نفس با بدن استوار نموده است .
آنچه آمد استدلال هاي مستقيم فاستر بر مطلوب بود؛ اما علاوه بر اين ، مي توان اشکالاتي را که فاستر بر رفتارگرايي ١، وارد کرده است به عنوان براهيني مبتني بر درون نگري در اثبات وجود جوهر مجرد قلمداد کرد؛ چراکه وي در اين اشکالات با ادعاي رفتارگرايان تحليلي که مي گويند معناي گزاره هاي ذهني چيزي جز رفتار نيست ، مخالفت مي کند.
- يکي از نتايجي که از تلاش فاستر و ملاصدرا بر مي آيد اين است که هر دو اگر چه علم به نفس را در مقام ثبوت ، بي واسطه مي دانند، اما در مقام اثبات ، خود را مستغني از استدلال و برهان عقلي نمي دانند و ازاين رو براهين متنوع درون نگرانه ارائه مي دهند.
ملاصدرا نيز در دو برهان نخست ادله مبتني بر ادراک مستقيم ، از آگاهي بنفسه و دروني نفس سخن گفته و از اين جهت ، به براهين فاستر نزديک شده ؛ اما در ساير ادله ملاصدرا نمي توان بدون شناخت و فهم ويژگي هاي امور جسماني ، به اثبات تجرد نفس پرداخت .