چکیده:
در این تحقیق هدف بر این است تا تاثیر نابرابری های اجتماعی و فقر را بر رشد روانی اجتماعی افراد جامعه مورد بررسی قرار دهیم. از این رو از نظریه ی رشد روانی اجتماعی اریک هومبورگر اریکسون استفاده کرده ایم.یکی از مسائل مهم زندگی هر فرد بحث نیازهای اقتصادی است که فرد در زندگی روزمره خود با آنها روبه رو است، همواره یک فرد همان گونه که دارای ویژگی های شخصیتی مخصوص به خود است در محیط اجتماعی نیز زندگی می کند و محیط اجتماعی همواره تاثیرات بسزایی بر افراد دارد که بسیار حائز اهمیت می باشد.هرگز بدون در نظر گرفتن تاثیر محیطی که فرد در آن زندگی می کند نمی توان نتیجه ی آشکاری در مورد روان ، هیجانات و اخلاقیات فرد گرفت. از طریق مصاحبه با 50 نفر از شهروندان تهرانی که در موقعیت های مختلف اجتماعی بوده و با شرایط اقتصادی گوناگونی مواجه بوده اند این تحقیق انجام گرفته است.نظر محقق بر این است که با تاسیس موسسات دولتی و همکاری نهاد ها و سازمان هایی شرایطی فراهم گردد تا افرادی هم که دارای موقعیت مناسب اقتصادی نیستند بتوانند از فرصت های مناسب اجتماعی استفاده کرده و از زندگی قابل قبولی برخوردار باشند.
خلاصه ماشینی:
یافته های تحقیق اولین مرحله از این نظریه مرحله ی اعتماد در برابر بی اعتمادی است یعنی زمانی که کودک به دنیا می آید یکی از مهمترین ویژگی های این دوره رابطه ی مادر و کودک است یعنی اگر کودک در این دوره رابطه ی سالمی با مادر خود داشته باشد این دوره ی اساسی را سالم خواهد گذراند البته منظور این است که مادر باید رابطه را ایجاد کند پس نقش مادر در این دوره بسیار اساسی می باشد هنگامی که مادر بتواند به نیازهای کودک به موقع پاسخ دهد نیرویی در کودک شکل می گیرد که آینده ی وی در گرو آن نیرو می باشد و آن نیرو همان نیروی امید است، حال این بحث پیش می آید کودکانی که در این دوره از نعمت مادر برخوردار نیستند و به دلیل برخی از مسائل و مشکلات بی سرپرست اند و یا دارای سرپرست مناسبی نیستند دارای چه سرنوشتی خواهند شد؟امروزه به دلیل صنعتی شدن جوامع، حرکت سریع به سمت جهانی شدن یک امر غیر قابل انکار است و نمی توان گفت که این امر اتفاق نمی افتد ویا بدون تاثیر است، نکته ی اصلی در نظریه ی گفته شده این است که در روانکاوی تجارب دوران کودکی اصل و ریشه ی شخصیت فرد را در آینده تشکیل می دهد، کودکانی که حضور مادر را تجربه نکرده اند و سختی های این دوره را تحمل کرده باشند نمی توانند نیروی امید را در خود ایجاد کنند و این امر در آینده ی آن ها بسیار موثر خواهد بود و می توان گفت که مراحل بعدی رشد آنها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.