This very brief summary of Fakhr al-Din’s life includes the gist of the patronage he received: he had lived under the Khwarazmshahs and under the Ghurids and managed to gain patronage from both these parties, who were at war with one another. Yet in Herat, under the Ghurids and the Khwarazmshah, he was hated by the populace and could not go about openly in the street without bodyguards He studied there with his father and later in Nishapur. After he finished his education in Maragha we find him teaching at madrasas in Azerbaijan and western Iran. He teaches for some time in Rayy before he travels to Khwarazm and Transoxania in search of patronage. For a while unsuccessful, he eventually earns the favours of the Khwarazmshah Tekish and his family. Next, we hear that for reasons unknown to us he is expelled first from the lands of the Khwarazmshah and later from Transoxania, which is governed by the latter’s ally, the Qara Khitai.
خلاصه ماشینی:
ایگناس گلدزیهر در مقالۀ اصلی خود دربارۀ الهیاتِ فخرالدین رازی (1912م) اظهار میدارد عقلانیتی که فخرالدین ارائه کرده است، تنها میتواند در میان مسلمانانِ شرقی پرورش یابد؛ نه در عراق در مرکز خلافت عباسی که در آن باور مذهبیِ راستکیشی که بر جامعه سایه افکنده بود و با تفتیش عقاید تثبیت شده بود، هر گونه تفکر عقلانی آزاداندیشانه را طرد و ارعاب میکرد (Goldziher, 1912: 213–47).
فرضیههای فراوان گلدزیهر دربارۀ سیاستِ مذهبی ضدّ فلسفی خلیفهها شاید بهطور کامل درست نباشد، اما او در این سخن که آن سیاست بر فخرالدین رازی اثری نداشته است، برحق است.
ابنقفطی دربارۀ تعالیم فخر رازی بسیار اندک سخن میگوید و به این گزارش بسنده میکند که او برای آموزش به خراسان میرود، جایی که با نوشتههای ابنسینا در آنجا آشنا میشود و شروع به مطالعۀ آنها میکند.
این حقیقت، که ابن ابیاصیبعه اطلاعی از اقامت موقتی او در ماوراءالنهر ندارد، این را القا میکند که اهمیت این دیار اساساً به خاطر کتاب فخر رازی در شرح حال خود است که دربارۀ جدال با محققان آنجا توضیحاتی دارد (Kholeif, 1987: 3-64).
)، که احتمالاً قبل از ابن ابیاصیبعه به دو پسرش اشاره کرده بود، بزرگترین پسر فخر در سپاه علاءالدین محمد خوارزمشاه خدمت میکرد (ابوشامه، 1366 ه.
از آنجا که شاهدِ خوبی برای رابطۀ نزدیک بین فخرالدین و خانوادۀ خوارزمشاه وجود دارد، ممکن است گزارش ابن ابیاصیبعه از داستان مربوط به برادرِ نامحترمِ فخر در اوایل زندگی این دانشمند (فخر رازی) بهرهای از اعتبار داشته باشد.