چکیده:
اسطوره جدایی داخل/ خارج در تحلیل سیاست خارجی مدتها است با چالش روبهرو شده است. بااینحال، همچنان بسیاری از تحلیلهای ارائهشده از دوران پهلوی دوم، مبتنیبر نگرش ساختار نظام بینالملل بوده است؛ ازاینرو، هدف این مقاله، تحلیل روابط خارجی دوران پهلوی دوم با درنظر گرفتن بیشترین عوامل تأثیرگذار بر رفتارهای خارجی ایران است. پرسش اصلی مقاله این است که «روابط خارجی ایران در دوره پهلوی دوم، نشاندهندۀ کدام الگوهای رفتاری است؟» با استفاده از اسناد و آثار تاریخی، سه نظم یا الگوی رفتاری شناسایی شده است: نظم پراکنده که ویژگی آن، بیشینگی مشارکت اجتماعی و ضعف و زبونی دولت است، نظم متمرکز یا خودکامه که جایی برای مشارکت اجتماعی باقی نمیگذارد، و در میانه این دو، الگوی متوازن قرار دارد که میتوان آن را دورۀ انتقالی از آشفتگی دهۀ 1320 به دورۀ خودکامگی دهۀ 1340 تا انقلاب 1357 بهشمار آورد. در این مقاله نشان دادهایم که هریک از این الگوها در حوزه روابط خارجی، چه نوع رفتاری را بههمراه داشته است.
The myth of internal/ external distinction in foreign policy analysis has been questioned for a long time. Despite that, Iran's foreign policy in the second Pahlavi is mostly analyzing according to structural theories. This paper considers most of the Iranian foreign policy determinants in the second Pahlavi era. The current research investigates the foreign relations patterns in the second Pahlavi era. According to documents and the history of foreign relations, three patterns are distinguished. Disperse order, in which high social participation and weak state structure are its characteristics, appears in confronting different orientations, indecisiveness, stalemate, and crisis in foreign relations. Centralized order emerges when social forces are marginalized or removed. Arbitrary decision making, regional intervention, external lavishing, questioning great powers are outcomes of this order in foreign policy. In the middle, keep a balance between social participation and state capacity bring about peaceful and cooperative behaviors in foreign relations such as finding foreign political and financial support, unity with tremendous and regional powers, and win the international institutions' support. As a result, balance order, as productive and low-cost,
خلاصه ماشینی:
پرسـش اصـلی مقالـه ایـن اسـت کـه «روابـط خـارجی ایـران در دوره پهلـوی دوم ، نشان دهندٔە کدام الگوهای رفتاری است ؟» با استفاده از اسناد و آثار تاریخی، سه نظم یـا الگـوی رفتـاری شناسـایی شده است : نظم پراکنده که ویژگی آن ، بیشینگی مشارکت اجتماعی و ضعف و زبونی دولت اسـت ، نظـم متمرکـز یـا خودکامه که جایی برای مشارکت اجتماعی باقی نمیگذارد، و در میانه این دو، الگوی متوازن قرار دارد که میتوان آن را دورٔە انتقالی از آشفتگی دهۀ ١٣٢٠ به دورٔە خودکامگی دهۀ ١٣٤٠ تا انقلاب ١٣٥٧ به شـمار آورد.
این کار در دو مرحله انجام میشود؛ نخست ، اصول حاکم بـر روابـط میـان نیروهای اجتماعی و دولت یا به اصطلاح ، نظم هـای دولـت / جامعـه شناسـایی میشـود و سـپس ، در چـارچوب بحث سیاست خارجی به ایـن پرسـش مقالـه پاسـخ داده خواهـد شـد کـه «نظم هـای موردشناسـایی چـه نـوع رفتارهایی را در روابط خارجی به همراه داشته اند».
در بسـیاری از پژوهش ها، حمایت نیروی خارجی به عنوان منبعی برای استقلال عمل شـاه از نیروهـای اجتمـاعی درنظر گرفته شده است ، ولی وابسـتگی بـه حمایت هـای اقتصـادی و سیاسـی آمریکـا می توانسـت دست آویزی برای مشروط شدن آزادی عمل شاه باشد، چنان که کندی و کارتر از این عامل اسـتفاده کردند.
پیامد این روابط برای ساختار نظام سیاسـی ایران ، افزایش قابلیت های سرکوبگرانه ، اولویت نیروهای نظامی ، و استقلال عمل دولـت در مقابـل نیروهای اجتماعی بود.
Foreign policy of Iran in the second Pahlavi, 19211979, Tehran: alborz.