چکیده:
رسیدگی به تظلم خواهیها در راستای برقراری عدالت در جامعه یکی از مهمترین وظایف حکومتها در بسیاری از نقاط جهان و از جمله ایران بود. ازآنجاییکه حکومت، تصدی رسیدگی به تظلمخواهیها را برعهده داشت و مهمترین مشخصۀ ایران عصر صفوی قدرتمند شدن حکومت با استفاده از همۀ ابزارهای ممکن بود، این تحقیق قصد دارد با رویکردی توصیفی - تحلیلی مبتنی بر روش تاریخی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و اسنادی، به این پرسش، پاسخ دهد که روند رسیدگی به تظلمخواهیها در ایران عصر صفوی چگونه بود و در طول حیات این حکومت چه تحولاتی را ازسر گذراند؟ پاسخ به این پرسش، ارتباط مستقیمی با استقرار و تثبیت تدریجی این حکومت دارد. بهنظر میرسد رسیدگی به تظلمخواهیها در عصر صفوی در ابتدا بهجهت بیثباتی کلی ساختار حکومت به نحوی اندک، پراکنده و کمتر ساختمند بود. در دورۀ شاهعباس یکم این نهاد راه تثبیت را درپیش گرفت و در دورۀ جانشینان او به نوعی تثبیت گردید و در قالب «دیوان عدالت بنیان» متبلور شد.
Addressing grievances in order to establish justice in society was one of the most important tasks of governments in many parts of the world, including Iran. Since the government was in charge of dealing with grievances and the most important feature of Safavid Iran was the strengthening of the government by all possible means, this study intends to take a descriptive-analytical approach based on historical methods and use of resources Libraries and documents, to answer the question, what was the process of dealing with grievances in Safavid Iran and what changes took place during the life of this government? The answer to this question is directly related to the establishment and gradual consolidation of this government. It seems that the treatment of grievances in the Safavid era was initially small, fragmented and less structured due to the general instability of the government structure. In the period of Shah Abbas I, this institution took the path of consolidation and in the period of his successors, it was stabilized in a way and crystallized in the form of " Divan-e Edalatbonyan".
خلاصه ماشینی:
گزارش هاي برجايمانده از نهاد تظلمات در دورة شــاه عباس يکم که فضلي خوزاني در اشاره به آن از عنوان «ديوان فقرا و مســاکين »١ ياد ميکند، خبر از رسيدگي به تظلم خواهيها توسط شخص شاه با همراهي اعتمادالدوله و ديوان بيگي و تا حدودي صدر دارد.
منابع عصر صفويه در دورة ســوم اين حکومت خبر از تأســيس «ديــوان عدالت بنيان » ميدهند٢ که نشان دهندة نهادينه شدن نهاد تظلمات و رسيدگي به تظلم خواهيهاي مردم توسط خود شاه و عاليترين مقامات ديواني و درباري اســت .
٢. محمديوسف واله اصفهاني، خلد برين (حديقه ششم و هفتم از روضه هشتم )، تصحيح و تعليق و توضيح و اضافات محمدرضا نصيري (تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، ١٣٨٠)، ص ١٥٥؛ شاملو ميگويد مردم مراغه و سلطانيه از تعدي دولتيار، حاکم کردستان ، شکايت به «ديوان عدالت بنيان » آوردند (وليقلي شاملو، قصص الخاقاني، تصحيح و پاورقي سيدحسن سادات ناصري، ج ١ (تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ١٣٧١)، ص ١٣١ و ١٣٢).
٧ به غير از شاه که در رأس رسيدگي به تظلم خواهيها قرار داشت و هر زمان که ميخواست يا ميتوانست رياست ديوان عدالت بنيان را بر عهده ميگرفت ، سه منصب اعتمادالدوله ، ديوان بيگي و صدر نيز بيشترين و فعالانه ترين حضور را در اين ديوان داشــتند، به خصوص وزير اعظم که معمولاً به نيابت از شــاه به عرايض رســيدگي ميکرد.