چکیده:
دگراندیشان دینی مسلمان در دو قرن اخیر، به نقد و پالایش میراث اسلامی پرداخته و مدعی مبارزه با خرافات شدند. نقدها و ادله گروه موسوم به قرآنیون، کمتر مورد توجه پژوهشهای دینی قرار گرفته است. ازآنجاکه این گروه، ادعای مبارزه با خرافات را دارند، بسیاری از باورهای شیعی را به دلیل تعارض با قرآن، باطل و مردود دانستهاند که ازجمله آنها نقد مسیله امامت اهل بیت است. این جریان با تمسک به آیات متعددی از قرآن کوشید هاند تیوری امامت شیعی را به چالش کشند و آن را عقیدهای مخالف قرآن معرفی نماید؛ چنان که برخی از آنان با استناد به آیه ۱۶۵ نساء مدعیاند حجت الهی بودن ایمه در تضاد با مدلول این آیه است؛ زیرا در این آیه خداوند تنها پیامبران را به عنوان حجتهای خویش معرفی کرده است. در نتیجه حجیت اهل بیت مخدوش است. این مقاله در تلاش است تا قوت یا ضعف استناد به این آیه را در نقد امامت، بررسی نماید. این تحقیق بیانگر آن است که این آیه هیچ دلالتی؛ حتی به صورت ضعیف، بر نفی حجیت اهل بیت ندارد و بدفهمی قرآنیون منشا چنین خطای بزرگی است.
In the last two centuries, Muslim religious dissidents have criticized and refined the Islamic heritage and claimed to fight against superstitions. The criticisms and arguments of a group called those of Qurchr ('39') an,Quraniun, have received less attention from religious scholars. Since this group claims to fight against superstitions, many Shiite beliefs have been invalidated and rejected due to their conflict with the Qurchr ('39') an, including the critique of the Imamate of the Ahl al-Bayt. Relying on several verses of the Qurchr ('39') an, this movement has tried to challenge the theory of the Shiite Imamate and introduce it as a belief contrary to the Qurchr ('39') an. As some of them claim, citing verse 165 of Nisa, that the divine authority of the Imams is in contradiction with the meaning of this verse; Because in this verse, God has introduced only the prophets as His proofs. As a result, the authority of the Ahl al-Bayt may not be taken as true. This article tries to examine the strength or weakness of quoting this verse in the critique of Imamate. This research indicates that this verse does not signify their claim in any way, and the misunderstanding of those called Qurchr ('39') aniyun is the source of such a great error.
خلاصه ماشینی:
اين جريان با تمسك به آيات متعددي از قرآن كوشيدهاند تئوري امامت شيعي را به چالش كشند و آن را عقيدهاي مخالف قرآن معرفي نمايد؛ چنانكه برخي از آنان با استناد به آيه 165 نساء مدعياند حجت الهي بودن ائمه در تضاد با مدلول اين آيه است؛ زيرا در اين آيه خداوند تنها پيامبران را بهعنوان حجتهاي خويش معرفي كرده است.
همانطوركه به وضوح پيداست محتواي مقاله فوق با نوشتار پيشرو تفاوت اساسي دارد؛ زيرا در نوشتار حاضر تنها روي يكي از اشكالهاي برقعي در نفي حجيت اهلبيت^ با استناد به آيه 165 سوره نساء تمركز شده و سعي گرديده پاسخهاي حلي و نقضي متعددي به اين اشكال داده شود.
او مينويسد: «خداي تعالي با فرستادن رسول، دين و حجت را تمام كرده و پس از رسول خدا به كسي وحي نميشود و كسي بعد از رسول خدا حجت نيست تا مذهبي بياورد، چنانكه خدا در سوره نساء آيه 165 فرمود: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً»، و علي× در خطبه 89 فرموده «تَمّت بنبينا حجتُه» 2 يعني حجت خدا با آمدن محمد| تمام شد، پس كسي كه قولش حجت نيست، چگونه به نام دين خدا مذهب بياورد؟ و نيز حضرت امير در نهج البلاغه فرموده خُتِمَ به الوحي» (برقعي، 1387: 35 و 36) 3 سيد ابوالفضل ابنالرضا برقعى قمي در سال 1287ش در شهر قم در خاندان شيعه مذهبي به دنيا آمد.
روشن است كه چنين لازمهاي پذيرفتني نخواهد بود اما اگر پاسخ داده شود كه پس از آمدن هر پيامبري، حجت بر قوم او تمام شده است، اين همان تحليلي خواهد بود كه بيان كرديم و ارتباطي با ادعاي برقعي در نفي حجيت ائمه اطهار ندارد.