چکیده:
این تحقیق با الهام از نظریۀ پیکاک و وایزمن که اندازۀ دولت را به تحولات سیاسی و انگیزههای احزاب سیاسی نسبت میدهد، سعی دارد تا اثر چرخههای انتخاباتی (سال انتخابات، ایدئولوژی دولت، ائتلاف و دولت اقلیت) را به مثابۀ متغیر سیاسی بر اندازۀ دولت در دو گروه از کشورهای منتخب شامل دوازده کشور توسعهیافته سیاسی و دوازده کشور درحال توسعۀ سیاسی طی دورۀ زمانی 2018-2002 بررسی کند. برای این منظور مدل تحقیق با استفاده از دادههای تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته به تفکیک دو گروه از کشورهای منتخب برآورد گردید که نتایج نشان داد سال انتخابات و ائتلاف در هر دو گروه از کشورهای منتخب، بر اندازۀ دولت اثر مثبت و معنادار و دولت اقلیت در هر دو گروه از کشورهای منتخب، اثر منفی و معناداری دارد. با این حال، اثر شاخص ایدئولوژی دولت بر اندازۀ دولت در کشورهای منتخب توسعه یافتۀ سیاسی مثبت و معنادار و در کشورهای درحال توسعۀ سیاسی بیمعناست. همچنین اثر متغیرهای کنترلی رشد اقتصادی، باز بودن اقتصاد، میزان شهرنشینی و شاخص فلاکت بر اندازۀ دولت در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است. درعینحال، تأثیر متغیر فراوانی منابع طبیعی بر اندازۀ دولت در کشورهای منتخب درحال توسعۀ سیاسی، مثبت و معنادار و در کشورهای توسعهیافتۀ سیاسی بیمعناست.
This study inspired by Peacock and wiseman's theory, attributes government size to political factors, tried the effect of election cycles to (election year, government ideology, Coalition and minority government) on government of size in developed and developing Selected countries over the period (2002-2018) analyzed. Statistical society to be formed from twelve developing countries as a sample group and twelve developed countries as a control group. The research model using panel data and the generalized method of moments (GMM) estimated.The results showed that the election year and Coalition in both groups of selected countries on government of size has had a positive and meaningful. The minority government in both groups of selected countries on government of size has had a negative and meaningful. But, the effect government's ideology index on government of size index in developed countries has had a positive and meaningful and in developing countries it has been meaningless. Also, controlled variables, Economic growth, openness of the economy, degree of urbanization and the index of misery on government of size were positive and meaningful. The effect of natural resource abundance on government of size in developing countries has been positive and meaningful and in developed countries has been meaningless.
خلاصه ماشینی:
مقدمه در مکاتب اقتصادي از نقش هاي متعددي مانند قانون گذاري ، تخصيصي، هدايت گري ، ثبات بخشي و عدالت خواهي براي دولت سخن به ميان آمده که تحقيق حاضر در چارچوب نظريۀ حکمراني خوب (Good Governance Theory)، بر نقش تسهيل گري و هماهنگ کنندگي دولت در اقتصاد بر مبناي خواست ها و نيازهاي جامعه تأکيد دارد و چون هرگونه ايفاي نقش دولت هزينه بردار است ، از نسبت مخارج دولتي به توليد ناخالص داخلي ((of GDP %)Government expenditure ) به عنوان سنجش اندازٔە دولت ( Government of Size) ياد ميشود که تغييرات آن ميتواند بر رشد و توسعۀ اقتصاي جوامع تأثير مختلفي بگذارد؛ از اين رو، شناسايي عوامل مؤثر بر آن همواره يکي از دل مشغوليهاي اقتصاددانان بوده است .
براين اساس ، اظهارنظر دقيق و روشن دربارٔە اين موضوع دست کم براي مقاصد سياست گذاري مشکل است ؛ ازاين رو، تحقيق حاضر با بررسي تأثير چرخه هاي انتخاباتي (Election Cycles) بر اندازٔە دولت در کشورهاي منتخب توسعه يافته و درحال توسعۀ سياسي سعي نمود اين شکاف تحقيقاتي را پوشش دهد و با گزارش نتايج به دست آمده در قالب توصيه هاي سياسي، به بهبود فرايند سياست گذاري در بخش عمومي کمک کند.
رشد اقتصادي(EG)Economic Growth( ) به پيروي از گوکمنگلو و آلپ تکين (٢٠١٣ ,Alptekin &Gokmenoglu )، و نارايان ، راث و نارايان ( ,Narayan &Narayan, Rath ٢٠١٢) در مدل تحقيق منظور شده و انتظار ميرود بر اندازٔە دولت تأثير مثبت داشته باشد؛ زيرا رشد درآمد واقعي موجب افزايش نسبي کشش درآمدي مخارج فرهنگي و رفاهي مي - شود و از آنجا که کارايي بخش عمومي در زمينۀ آموزش و فرهنگ بيشتر است ، به افزايش مخارج دولت و در نهايت اندازٔە دولت منجر ميشود.