چکیده:
درام ویتسک با درونمایه ی سوژه گریز و شخصیت هایی احساسگرا، با تاکید بر روانشناسی گشتلات، تکیه بر تجربه ی بالفصل و عقل گریز، امکان مطالعه ی فلسفهی دلوز و روانشناسی پرلز را ممکن ساخته است. این تحقیق قصد دارد تا مفهوم انسان به عنوان سوژهای فراتر از عقلگرایی را از منظر دلوز و پرلز مطرح کرده و با خوانش نمایشنامه ای با محوریت تجربه گرایی و گشتالت درمانی در حیطه ی روانشناسی و فلسفهی تجربه گرایی مطالعه ای تحلیل پذیر از انسان پستمدرن را تبیین نماید. برای تحقیق درباره ی این مهم، نمایشنامه ی ویتسک انتخاب شده که نمونه ی موفقی از تجربه ی ارزیابی مفهوم انسان در درام پست مدرن است. گیورگ بوشنر در ویتسک جایگاه انسان را از منظر روان شناختی و فلسفی ارزیابی نموده و اثبات میکند که جایگاه حس و تجربه فراتر از نگاه عقلگرایان است. این تفکر میتواند به سوژه جرات چیزی فراتر از انسان شدن و یا حتی جرات تبدیل شدن به یک موجود تجربه گرای صرف را بدهد. این مقاله در تلاش است تا به این پرسشهای اصلی پاسخ بدهد: »ویتسک براساس متغییرهای روانشناختی و فلسفی چه دیدگاهی را نسبت به انسان مدرن ارایه میدهد؟«، »با توجه به نگاه روانشناختی از دریچهی گشتالت درمانی جایگاه انسان را به عنوان یک عنصر تجربه گر چگونه میتوان در ویتسک مطالعه کرد؟« و »رویکرد این چنینی نسبت به معنا و مفهوم انسان در درام چگونه میتواند در کیفیت شخصیت پردازی درام بازتاب پیدا کند؟« در این مسیر، تحقیق حاضر ضمن انتخاب درام ویتسک به عنوان نمونه ی موردی، قصد دارد تا مفهوم انسان را براساس معنای فلسفی زیستن و تجربه ی روانشناختی فردیت این مفهوم مورد پژوهش قرار دهد. بخشی از مبانی تیوری تحقیق برپایه ی مبانی نظری مبتنی بر نظریات ژیل دلوز و فریتس پرلز است که به طور مشخص مورد مطالعه قرار میگیرد. سپس به رویکرد فلسفی و روانشناختی مفهوم انسان در درام بوشنر پرداخته میشود که این درام را به نمایشنامهای منحصربه فرد از منظر تجربه گرایی تبدیل کرده است. در این مقاله همچنین تالش خواهد شد تا به شیوهی تطبیقی - تحلیلی با استفاده از روش های کتابخانه ای و منابع موجود به این هدف دست یابیم. نتیجهی تحقیق نشان میدهد که مفهوم انسان از منظر ژیل دلوز در نمایشنامه ی ویتسک با توجه به تعریف وی از موقعیت سوژه، به دلیل عقب رانده شدن سوژه از مرکزیت سوژه گریزی در فرآیند انسان حیوان شدن است و همینطور تعریف پرلز از موقعیت انسان در روانشناسی گشتالت با تاکید بر امکان تجربهی بالفصل را میتوان در این نمایشنامه مورد خوانش قرار داد.
This research intends to introduce the concept of man as a subject beyond rationalism from the perspective of Deleuze and Perls and to explain an analytical reading of postmodern man by reading a play centered on empiricism and Gestalt therapy in the field of psychology and the philosophy of empiricism. To investigate this, woyzeck’s play was selected as a successful example of the experience of evaluating the human concept in postmodern drama. In woyzeck, Georg Buchner evaluates the position of man from a psychological and philosophical point of view and proves that the place of sense and experience is beyond the view of rationalists. This thinking can give the subject the courage to go beyond something human or even the courage to become a mere empiricist. This article seeks to answer these key questions: “What is woyzeck’s view of modern man based on psychological and philosophical variables?” And “How can such an approach to the relation of human meaning and concept in drama be reflected in the quality of the characterization of the drama?” In this direction, the present study, while choosing woyzeck drama as a case study, intends to study the concept of man based on the philosophical meaning of living and the psychological experience of the individuality of this concept. Part of the foundations of research theory is based on theoretical foundations based on the theories of Jill Deleuze and Fritz Perls, which are specifically studied. I then turn to the philosophical and psychological approach to the human concept in Buchner’s drama, which has turned the drama into a unique play from an empiricist perspective. This paper will also attempt to achieve this goal in a comparativeanalytical manner using library methods and available resources. The results of the research show that the concept of man from the perspective of Jill Deleuze in Woyzeck’s play according to his definition of the subject position which is due to the subject being pushed back from centrality (subjectivism) in the human-animal process and Perls’s definition of human position in Gestalt psychology Emphasizing the possibility of immediate experience can be read in this play.
خلاصه ماشینی:
نتیجهی تحقیق نشان میدهد که مفهوم انسان از منظر ژیل دلوز در نمایشنامهی ویتسک با توجه به تعریف وی از موقعیت سوژه، بهدلیل عقب راندهشدن سوژه از مرکزیت (سوژهگریزی) در فرآیند انسان ـ حیوان شدن است و همینطور تعریف پرلز از موقعیت انسان در روانشناسی گشتالت با تاکید بر امکان تجربهی بلافصل را میتوان در این نمایشنامه مورد خوانش قرار داد.
نگاه روانشناختی به فلسفهی دلوز از دریچهی اگزیستانسیالیسم و گشتالتدرمانی نه تنها میتواند جایگاه انسان را بهعنوان تجربهگر بلکه بهعنوان اندیشنده نیز مشخص کرده و آن را در نمایشنامهی ویتسک که جایگاه انسان در آن نه انسان مدرن و نه کلاسیک است، مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده و اثبات کند که جایگاه حس و تجربه، فراتر از نگاه عقلگرایان است.
ویتسک و نگرش متفاوت به مفهوم انسان نگاه روانشناختی به فلسفهی دلوز از دریچهی اگزیستانسیالیسم و گشتالتدرمانی نه تنها میتواند جایگاه انسان را بهعنوان تجربهگر بلکه بهعنوان اندیشنده نیز مشخص کرده و آن را در یک اثر نمایشی که جایگاه انسان در آن نه انسان مدرن و نه کلاسیک است، بازتاب دهد و اثبات کند که جایگاه حس و تجربه فراتر از نگاه عقلگرایان است.
عدم اهمیت سوژه من یا فرد باعث میشود شخصیتها در ویتسک از منظر من مورد توجه نباشد؛ یعنی اینکه شخصیتها هم بهعنوان سوژه یا من از طرف خودشان و هم از طرف سایر شخصیتها و یا حتی مخاطب گاهی بدون آن من در نظر گرفته میشوند و این همان زمانی است که آنها از انسان بودن فاصله گرفته و به سمت انسان ـ حیوان شدن میروند.