چکیده:
مکفیگ، فیلسوف و دین پژوه که نظریاتش درباره استعارههای دینی تاثیر بسیاری بر اندیشمندان معاصر گذاشته است، همچون بسیاری زبان شناسان معاصر، استعاره را نه فقط ابزار زبان، بلکه ویژگی اندیشه انسان و برای ادراک امور ناشناخته، اجتناب ناپذیر میانگارد. او از سیطره آنها بر حوزه دین سخن میگوید و الهیات را شبکهای از استعارههای مختلف میداند که حول محور مدلها با هم تلفیق شدهاند. در این راستا، وی با رد صریح عین گرایی، برای ارزیابی باورها، تمایل به پراگماتیسم و ارزش سنجی بر اساس فایده و نتیجه دارد و با این مبنا به نقد استعارههای مسیحیت میپردازد و بسیاری از آنها را در دنیای معاصر فاقد کارکرد مییابد. بنابراین به تغییر استعارههای سنتی و جایگزین سازی آنها با استعارههای متناسب دغدغههای امروز و البته در محدوده پارادایم مسیحیت رای میدهد. در نگاه وی، تجویز مدلها و استعارههای دینی، بدون توجه به پارادایم و سنت حاکم بر آن دین موفق نخواهد بود. بنابراین میکوشد در محدوده پارادایم مسیحی و متناسب با آموزهها، مدلها و استعارههای جدیدی را جایگزین مدلهای سنتی نماید. او نظام منسجمی از استعارهها را برای الهیات به ترسیم میکند که هرچند از جهات بسیاری شایان اهمیت است، نمیتوان آثار معرفت شناختی گسترده آن را بر دین و دین باوری نادیده گرفت. نظریه الهیات استعاری و تجویزی انگاری استعارهها، بر مبنای رد عین گرایی است که عملا منجر به شکاکیت گسترده و حذف ایمان یقینی میشود و احساسات و اعمال دینی را نیز تحت الشعاع قرار میدهد. نگاه پراگماتیک به دین نیز منجر به تحویلی نگری میگردد که در آثار مکفیگ نیز با آنها مواجهیم.
McFague, a philosopher and theologian that is famous for her theories' on theological metaphors and models, believes that metaphor is not just a rhetorical element, but is the nature of human thought; actually, we use them for understanding unknown things and mysterious world. She speaks about their dominion on theology, the most mysterious area and finds theology a long chain of metaphors, constructed around a model. On the other hand, she rejects objectivism and theory of correspondence and for evaluating beliefs choose a pragmatic idea. Based on pragmatism, she reviews Christian metaphors and finds them futile and useless in modern world. In her opinion they should be changed; so, she advises new metaphors instead of traditional ones. In her metaphorical theology we see another central concept, religious paradigm that every change in models should be according to it. Therefore, she is going to replace useless traditional models with practical ones considering Christian paradigm.
خلاصه ماشینی:
نقد و بررسي الهيات استعاري مک فيگ و مباني معرفتي آن تاريخ دريافت : ١٣۹۹/٠١/١٧ تاريخ تأييد: ١٣۹۹/١١/٠۹ * ------------------------------------------- زهرا حسيني چکيده مک فيگ ، فيلســـوف و دين پژوه که نظرياتش درباره اســـتعاره هاي ديني تأثير بســـياري بر انديشـمندان معاصر گذاشته است ، همچون بسياري زبانشناسان معاصر، استعاره را نه فقط ابزار زبـان، بلکـه ويژگي انـديشـــه انســـان و براي ادراک امور نـاشـــنـاخته ، اجتنابناپذير ميانگـارد.
همچنين بررسـي خواهد کرد که او با کدام مباني معرفت شـناختي ، گزاره هاي الهياتي را استعاري مي انگارد؟ اين ديدگاه چه پيامدهاي معرفتي دارد و چه لوازم عملي بر آن مترتب است ؟ آيا مک فيگ در نهايت به آن لوازم پايبند ماند؟ استعاره ، به مثابه ويژگي تفکر انسان صــاحـب نظران ســنتي ، به اســتعاره به عنوان پديده اي زيبايي شــناختي و ابزاري زباني و ادبي مي نگريســتند که تنها براي آراســتن ســخن به کارمي رود (b٤١٠ ,١٩٥٤ ,Aristotle).
مثلا تعريف خدا به مادر مدعي يکسانانگاري خدا و مادر نيست ؛ بلکه ما به اسـتعاره تمسک جسته ايم ؛ چون بدون آن نمي توان انديشيد و سخن گفت «فرض در اينجا آن است که هر سـخني درباره خدا غير مسـتقيم اسـت : هيچ عبارت يا واژه اي به طور مسـتقيم به خدا اشاره نمي کند؛ زيرا زبان خدايي (God-language) تنها مي تواند به صـورت غيرمستقيم به صفتي اشاره کند که به طور صــحيح به چيز ديگري تعلق دارد [مثلا] ســخن گفتن از خدا به عنوان مادر، ما را به توجـه بـه اوصــافي فرامي خوانـد کـه با مادربودن در ارتباط اســت و هرچند جزئي اســت ، اما راه سـخن گفتن درباره ابعاد خاصـي از رابطه خدا با ما را روشـن مي سـازد» (٣٤.