چکیده:
اشخاص حقیقی امروزه در حقوق بینالملل تا حدودی به طور مستقیم حضور پیدا کردهاند
و به سبب همین حضور حقوقی به آنها تعلق گرفته و مسئولیتهایی نیز بر عهده آنها
قرار گرفته است. البته دارا شدن حق و مسئولیت در عرصه بینالمللی توسط افراد مستلزم
آن است که آنان را تابع حقوق بینالملل هر چند به عنوان تابع منفعل بدانیم و هر چند
که در این رابطه دیدگاههای مخالفی نیز وجود داشته و دارد اما رویه و پراتیک موجود در
جامعه بینالمللی امروزی جایگاه اشخاص حقیقی به عنوان تابع حقوق بینالملل را مورد
شناسایی قرار داده است که اعمال و اجرای این حقوق و مسئولیتهای بینالمللی خود
گواهی بر این مدعا میباشد. آنچه کهاین نوشتار دنبال مینماید آن است کهاین حقوق
و مسئولیتهای مربوط به افراد در حقوق بینالملل را از بعد تاریخی بررسی کرده و
تحولات مربوط به هر یک از این موضوعات را از حیث مفهومء ماهیت و سازوکارهای
مربوط به هر یک مورد بررسی قرار دهد تا بدین وسیله زمینه تحلیل جامعتر حقوق و
مسئولیتهای افراد در عرصه بینالمللی و عملکرد جامعه بینالمللی در این خصوص و
همچنین تحلیل دقیقتر جایگاه اس خاص حقیقی در حقوق بینالملل را فراهم نماید. در
Individuals have taken, to some extent, a direct role in modern international
law and because of this role, they are liable to some right and obligations too.
Thinking of rights and obligations for individuals requires considering them
as subjects of international law, even as a passive subject. Despite different
trends in this regard, the conduct of states in international community has
recognized natural persons as a subject of international law and the exercise
of this rights and obligations is an evidence to this claim. In this thesis we are
to study these rights and obligations from a historical perspective and, in order
to lay a foundation for more extensive studies on rights and obligations of
individuals in international ground and practice of international community,
also a better analysis of status of individuals in international law, study the
concept, material and mechanism of the changes of these topics. Actually, we
try to study two aspects of presence of individual in international law, first
aspect is the human rights in international law as a matter of international
law in twentieth century as it has casted shadow to all the matters of this
field of law, and another aspect is the responsibility and specially criminal
responsibility of individual which it has been a matter of international law.
خلاصه ماشینی:
686 فصل دوم تحول حقوق اشخاص حقيقي در حقوق بين الملل بشر حق بر دادخواهي همان گونه که قبلا نيز بيان گرديد آن چه که مي توان به عنوان حق اشــخاص حقيقي در عرصه بين المللي - به معناي حقي که در عرصه اي فرا داخلي و بين المللي از سوي افراد به صورت مستقيم و بلا واسطه قابليت اجرايي داشته باشد - در نظر گرفت حق دادخواهي افراد در عرصه بين المللي مي باشد زيرا ساير مواردي که به عنوان حقوق افراد در اسناد بين المللي و منطقه اي و به ويژه در اســناد حقوق بشري مورد شناسايي قرار گرفته است حقوقي هســتند که براي افراد در برابر دولت ها و به عنوان تعهد و تکليفي براي دولت ها در برابر افراد شناخته مي گردند و يک امر داخلي مربوط به هر کشوري محسوب مي گردد هرچنــد که جامعه بين المللي در برابر نقض اين حقوق واکنش نشــان مي دهد و موضع گيري نموده و بعضا اقداماتي را انجام مي دهد ليکن هيچ يک از اين امور اين مسئله را از حالت داخلي بودن خارج نمي گرداند.
دو عملکرد و وظيفه بســيار مهمي که توسط کميســيون آمريکايي حقوق بشر صورت مي پذيرد عبارت اســت از رسيدگي به شــکايات افراد و همچنين بررسي و آماده سازي گزارش هايي درباره وضعيت حقوق بشــر کشــورهاي عضو، هر فرد يا گروها سازمان غيردولتي که قانونا در يک يا چند کشور عضو سازمان آمريکايي به رسميت شناخته شده ، مي تواند درخواستي مشتمل بر نقض يا عدم انجام تعهدات ناشي از کنوانسيون آمريکايي را به کميسيون آمريکايي ارايه نمايد در خصوص صلاحيت رسيدگي کميسيون به دعاوي افراد، گروهها و سازمانهاي غيردولتي فرض آن است که کميسيون چنين صلاحيتي را دارد و نيازي به اعلام شناســايي صلاحيت از جانب دولت ها نيست اما براي شکايت دولت ها از يکديگر بايد صلاحيت کميسيون قبلا توسط دولت ها شناسايي شده باشد به اين ترتيب نقش عمده ديگر کميسيون در رسيدگي به شکايات مي باشد.