چکیده:
کان علم التاریخ علی طول القرن التاسع عشر، متأثّراً بالنموذجین «السردی» لفون رانکه، و«الوضعی» لأغوست کنت؛ حیث اتّخذ هذا الأخیر من بدء الأمر، سبیله نحو الانفصال عن التاریخ. بدأ مارکس، ووبر، ودورکیم أوّل خُطاهم التقاربیه، بطرح تساؤلات علی التاریخ، بعد الهبوط من قمّه الوضعیه الشاهقه، وکان مارک بلوخ، هو المؤرخ الرائد فی هذه المبادره التقاربیه؛ حیث ترکت مساعیه هو وآخرون من علماء التاریخ، المنتمون لمدرسهالحولیات، فی مستهلّ القرن العشرین، أثراً بارزاً فی تکوین معرفه حدیثه تدعی السوسیولوجیا التاریخیه. لم تتّضح معالم هذه المعرفه الحدیثه بعد؛ حیث یشبه تبادل الآراء بین علماء الاجتماع والتاریخ، وفقاً لما قاله برودل، تحاور الصمّ. هذا وقد أدّی تحمّس عدد من المؤرخین فی الإقبال علی نظریات علم الاجتماع وتوظیفها بنمط خاطئ، إلی انحرافهم عن مبادئ علم التاریخ. والتساؤل الذی یطرح نفسه فی هذا المجال هو: ما هی العناصر التی ابتنت علیها منهجیه مارک بلوخ فی علم التاریخ، وکیف یتمکّن المؤرخون من توظیفها؟ تشیر نتائج هذا البحث إلی أنّ العناصر الرئیسه لاتجاه بلوخ عباره عن: «نقد التاریخ السردی والمتأثّر بالوضعیه»، و«الاقتباس الواسع -لکن- المشروط من المعارف الأخری»، وعرض «التاریخ المقارَن»، حیث بإمکان المؤرخین التمسک بهذه العناصر ومعرفه نماذج من بحوث بلوخ، لعرض التاریخ فی سیاق أکثر موضوعیه وأشدّ صله بالمبادئ الإنسانیه.
تاریخ نگاری در سراسر قرن نوزدهم تحت تاثیر دو پارادایم «روایت محور» فون رانکه و «اثبات گرایی » اگوست کنت قرار داشت . جامعه شناسی کنتی از بدو تولدش راه جدایی از تاریخ را در پیش گرفته بود. مارکس ، وبر و دورکیم با فرود از برج عاج پوزیتیویسم ، نخستین گام های همگرایانه را با پرسش از تاریخ شروع کردند. در میان مورخان، مارک بلوخ پیشگام این همگرایی شد و تلاشهای او و تاریخ نگاران مکتب انال در اغاز قرن بیستم ، تاثیر اشکاری در شکل گیری معرفت جدید جامعه شناسی تاریخی برجای گذاشت . این معرفت معاصر چندان شناخته شده نیست و گفت وگوی جامعه شناسان و مورخان به محاوره ناشنوایان می ماند. از طرفی هیجان برخی مورخان در روی اوردن به نظریه های جامعه شناسی و استفاده نادرست از ان، سبب فاصله گرفتن از اصول تاریخ نگاری شده است . پرسش اصلی این تحقیق این چنین مطرح می شود: روش شناسی مارک بلوخ در تاریخ نگاری بر چه مولفه هایی بناشده است و چگونه می تواند مورد استفاده مورخان قرار گیرد؟ یافته های این تحقیق نشان می دهد «نقد تاریخ نگاری روایت محور و متاثر از پوزیتیویسم »، «دریافت گسترده اما مشروط از معرفت های دیگر» و ارایه «تاریخ تطبیقی » مولفه های اصلی رهیافت بلوخ را شکل می دهند، که مورخان می توانند با اگاهی از این مولفه ها و نمونه های تحقیقات بلوخ، تاریخی علمی تر و انسانی تر ارایه دهند.
Historiography throughout the nineteenth century was influenced by the two paradigms of Leopold von Rankechr('39')s "narrative" and Auguste Comtechr('39')s "positivism." From his birth, Comte’s sociology took the path of separation from history. Marx, Weber, and Durkheim descended from the ivory tower of positivism and began the first convergent steps by questioning history. Marc Bloch pioneered this convergence, and his efforts and those of anal historians at the beginning of the twentieth century had a clear impact on the formation of new knowledge of historical sociology. This contemporary knowledge is not well-known and the dialogue of sociologists and historians, according to Fernand Braudel, remained the conversation of the deaf. On the other hand, the excitement of some historians in turning to sociological theories and their misuse caused them to distance themselves from the principles of historiography. The main question of this research is: What are the components of Mark Blochchr('39')s methodology in historiography? How can this methodology be used by historians? The findings of this study show:1- "Critique of narrative-oriented historiography and influenced by positivism", 2- "Extensive but conditional receipt of other knowledge" and 3- Presenting a "comparative history" forms the main components of Blochchr('39')s approach, which historians can present a more scientific and humane history by being aware of these components and examples of Blochchr('39')s research.