چکیده:
حاکمیت یکی از بنیادینترین مفاهیم حقوق عمومی و علوم سیاسی است که هر تغییری در این مفهوم کل حقوق عمومی و علوم سیاسی و روابط قدرت با مردم را تحت تاثیر قرار میدهد. شهروندی-و به تبع حقوق شهروندی- نیز بیان یک وضعیتی است که در آن به دلیل ارتباط فرد با حاکمیت، حقوق و تکالیفی برای فرد ایجاد میشود. فلذا تحقق حاکمیت -در یک وحدت مفهومی- لازمهی تحقق حقوق شهروندی است. برای بحث از امکان حقوق شهروندی، پرسیده شد که «آیا حاکمیت در معنای مدرن آن-که به مثابهی یک پدیدارحقوقی و تاریخی است- در ایران معاصر تحقق یافته است؟». آنچه محصول این تحقیق بود این است که مفهوم حاکمیت در ایران مدرن همواره مفهومی چند پاره بوده و هرگز نتوانسته به یک وحدت در توضیح خود برسد. این چندپارگی محصول تلاش نیروهای متضاد در اعصار مختلف و تاثیرگذاری آنها در شکلگیری این مفهوم در نظام حقوقی ایران بوده و هست. تحقیق حاضر با بررسی دکترینهای حقوقی و اقوال جریانهای متضاد با روش استنباطی و تفسیری و استدلالی به صورت اسنادی و رجوع به متن حقوقدانان و تقریر نظریاتشان، سعی در صورتبندی نظری پدیدار حاکمیت داشت برای نشان دادن این چند پارگی.
Sovereignty is one of the most fundamental concepts of public law and politics, and any change in it affects the whole of public law and politics and the relationship of power with people. Citizenship- and citizenship rights - is also the expression of a situation in which, due to the individual's relationship with the sovereignty, rights and obligations are created for the individual. The question of the present inquiry was "Study of the concept of sovereignty as a legal-historical phenomenon beyond the two MASHROOTEH and the Islamic revolution."in order to find out what concept has been realized as sovereignty after two revolution (MASHROOTEH revolution and Islamic revolution).The result and outcome of this inquiry was that the concept of sovereignty in modern Iran always has been a fragmented and has never been able to be a unit to explanation itself. This fragmentation was/ is the result of the efforts of opposed forces -in different eras- and their influence in the formation of this concept in the Iranian legal system.The present inquiry has clarified the historical phenomenon of sovereignty by examining the legal doctrines and statements of opposed currents with the method of inferential, interpretive and reasoning, in the form of documents, and referring to the text of lawyers and expressing their theories. The present inquiry has tried to formulate the phenomenon of sovereignty to prove this fragmentation.
خلاصه ماشینی:
آنچه محصول اين تحقيـق بـود ايـن است که مفهوم حاکميت در ايران مدرن همواره مفهومي چندپاره بوده و هرگز نتوانسته به يک وحدت در توضيح خود برسد.
تحقيق پيش رو به دنبال بررسي مفهوم حاکميـت بـه مثابـه يـک پديـدار حقوقي و سياسي است تا به اين نتيجه برسد که از حيث مفهـومي در پـس دو انقـلاب مشروطه و انقلاب اسلامي، چه مفهومي به عنوان حاکميت محقق شده است .
اولين مقامي که در ايران مفهوم حاکميت در سنت قانونگـذاري مـورد اشـاره قـرار گرفته در دوره مشروطه است و اين مفهوم با تطوراتي خود را به متمم قانون اساسـي و بعد در دوره پهلوي و انقلاب اسلامي حفظ کرده است .
بدين ترتيب تحقق تاريخي حاکميت در قانون اساسي و متمم مشروطه را ميتوان از بين اختلاف آراء و دکترين ها به اين ترتيب خلاصه کرد که آنچه در عمل تحقـق يافتـه است حاکميت امري واحد است که در اختيار سه دسته صلاحيت ملي (براي بررسي اين نظر ميتوان به : فروغي، ١٣٩٦ :٣٠-٣٦؛ ٤٠-٢٣ :١٣٢٧,Adl)، ديني و پادشاهي است .
اما اين نامه که از جهتي در تعيين مفهوم ولايت فقيه بسيار مهم است ، اما از جهتـي نيز براي توضيح مفهوم حاکميت بسيار اهميت دارد و نشـان مـيدهـد کـه در دکتـرين مرحوم امام حق حاکميت يک دست و امري الهـي اسـت و ثنويـت موجـود در قـانون اساسي، يا مورد تأييد ايشان نبوده و يا اينکه چنـدان در اولويـت اول دوره پـر آشـوب انقلاب نبوده که نسبت به آن واکنش جدي نشان دهند.