چکیده:
نحوه ی بهره مندی انسان ها از حقوق شهروندی، از مباحث مهم نظام های حقوقی و فلسفی در جهان غرب است . در حالی که در تعریف اصطلاح «شهروند» دیدگاه های مختلفی وجود دارد، بررسی این دیدگاه ها به همراه رویکرد ی به معنا شناسی آ ن میتواند بسیار دارای اهمیت باشد تا ما را با آ نچه که در غرب و در طول اعصاروازمنه طولانی مورد توجه فلاسفه و حقوقدانان بوده آشنا سازد.در این راستا اصطلاح «شهروندی» از دیدگاه های مختلف مورد بحث قرار گرفته است و برخی از حقوق شهروندی در بخش های مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و قضایی، به طور مشرو ح و مجمل بررسی شده است .از آنجا که نگاه به حقوق شهروندی چه در زمینه فلسفی و چه در زمینه حقوقی در غرب مستلزم آگاهی بخردانه و دقیق از نگاه متفکرین غربی به آزادی است به این مقوله نیز پرداخته ایم و با تقسیم آزادی به آزادیهای فلسفی و حقوقی این بحث را مقدمه ای بر بحث از اقسام حقوق شهروندی انسان قرار داده ایم وسپس به باز خوردهای آن در تقسیمات و رویکرد غرب به امهات این حقوق پرداخته ایم . در همین راستا به مباحث انتقادی رویکرد اسلامی به مبحث حقوق شهروندی در مقاله نیز پرداخته و ضمن طبقه بندی نگاه های به این موضوع دیدگاه مختار را در این باره بیان کرده ایم . امید است که این مقاله شمعی در پیشگاه اصحاب خرد به شمار آ ید .
خلاصه ماشینی:
برخي از مفاهيم از اقبال و اعتبار مشترکي برخوردارند که مفهوم و الگوي شهروندي از آن جمله ميباشد به رغم اين ، شهروندي مفهومي است که از جاذبه زيادي برخوردار ميباشد چرا که همواره از جهات مختلف داراي ارتباط تنگاتنگ با فطرت آدمي و نيز زندگي اجتماعي او بوده است و به رغم شمول آن ، متضمن استثنا و محروم سازي نيز هست و اغلب نامناسب و غير واقع بينانه درک و تفسير ميشود و برداشت هاي مغشوش از آن ارايه ميشود و امروزه با توجه به شرايط جديد(جامعه جهاني) اشکال جديدي از شهروندي در حال شکل گيري و رشد است ، مانند الگوي اسلامي الهي آن که در مقاله حاضر پيرامون آن بحث شده و با الگوي غربي آ ن مقايسه گرديده است .
انتقادات از طرف مکاتب متفاوت و مختلف سياسي، فلسفي، حقوقي و اقتصادي به مفهوم شهروندي وارد شده است ، اما اين اصل در آراي همه شان پا برجا و پذيرفتني بوده است که : اساسا کسي شهروند شمرده ميشود که تنها فرمانگزار دولت نباشد بلکه از حقوق فطري و طبيعي (حقوق بشر) نيز برخوردار باشد و دولت اين حقوق را رعايت و از آنها حمايت کند و بايد منشاي دولت را حقوق طبيعي افراد بداند پس علت وجودي دولت حمايت از حقوق طبيعي شهروندانش ميباشد.