چکیده:
گذار از دوگانۀ مرسوم و متداول «زیربنا ـ روبنا» و عبور از بزنگاههای شناختهشدۀ سیاسیـ اجتماعی به عنوان محرّکها و متغیّرهای اصلی در شکلگیری موضوعات و مفاهیم، امکانی در نقد ادبی فراهم میسازد که بتوان از زوایای متفاوت به متون نگریست و از این طریق، لایههای معنایی متن را آشکار ساخت. با توجه به این مسئله، در جستجوی مبنای نظری اندیشههای نیستانگارانۀ صادق هدایت میتوان در کنار توجه بر نقش مؤلفههای مهمی از قبیل مؤلفههای اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی، به عامل و محرّک بسیار مهم دیگری اشاره کرد و در پرتو آن، توضیحی برای اندیشههای این نویسندۀ مطرح ارائه داد. در نوشتار حاضر، محورهای فکری صادق هدایت که ناظر بر جهانی پوچ، فاقد معنا و غایت و نیز سرشار از تناقضهای چندبُعدی و پیچیده است، در پرتو یک انقلاب علمی مورد بازخوانی قرار گرفتهاست. مراد از انقلاب علمی در این نوشتار، مفهومی است که تامس ساموئل کوهن، فیلسوف و نظریهپرداز تاریخ علم در قرن بیستم، آن را برای توضیح و تبیین پارهای از تحولات فکری و اجتماعی در سنّتهای غربی بهکار گرفتهاست. کوهن معتقد بود که تحول در علم، عامل چرخشها و تغییرات بنیادین در الگوهای فکری، سرمشقها یا پارادایمها میشود. نتایج تحقیق حاضر که از بررسی پارهای از داستانهای کوتاه، نمایشنامهها و نیز مقالههای صادق هدایت بهدست آمدهاست، نشان میدهد که ذهنیّت غالب این نویسنده و روشنفکر مطرح، در مواجهه با هستی و به طور کلی، مبنای نظری تفکرات وی، در برخورد با اندیشههای ماتریالیستی و تکاملگرایانۀ چارلز داروین صورتبندی شدهاست. از این چشمانداز، جهان ابزورد صادق هدایت و غالب محورهای فکری او، ریشه در یک چرخش یا انقلاب در عرصۀ علم تجربی دارد. این انقلاب که در نتیجۀ آن، روایتهای تازه و بدیعی از انسان و مناسبات او در هستی و قرائت تازهای از مفهوم خداوند، در مقابل کلانروایتهای سنّتی و کلیشهای مطرح شد، موجب به وجود آمدن نوعی گسست معرفتشناسانه گشت و نوشتار حاضر سعی کردهاست که صادق هدایت را در این گسست بسیار مهم و بنیادین فهم نماید.
Transition from common and prevalent dual substructure and superstructure and
crossing political, social well known situation as main motives and vanables in
formation of subject and concepts providing a possibility in literary criticism in
order to regard. Contexts from different angles and through this reveal contexts
semantic layers. Regarding this issue, in questing theoretical basis of Sadegh
Hedayats nihilistic thoughts we can point another important factor and motive
besides regarding the role of important components such as economic, social
and political components and in the light of it present an explanation for the
thoughts of this prominent author. In this article Sadegh Hedayats Thought that
indicate an absurd world, meaningless and purpose and full of Multidimensional
and Complicated Contradictions, are being readout in the light of a “Scientific
revolution”. What is meant by scientific revolution in this article is a concept
that is used by Thomas Samuel Kuhn the theorist of Philosophy of Science In
the twentieth century, in order to explain the some of the most important
intellectual and social changes in Western traditions. He believed that scientific
revolutions would create new paradigms. The results of this research that are
obtained from studying some of Sadegh Hedayats short stories, scripts and
articles, indicate that dominant mentality of this contemporary author and
intellectual in confronting with world and generally the theoretical basis of his
thoughts, are conformated by confrontation with Charles Darwins materialistic
and evolutionary thoughts. From this perspective Hedayats absurd world and his
dominant mental axes, are rooted in an evolution and revolution in the field of
experimental science. This revolution which in the result proposed the new and
novel narratives of mankind, world, and god against Traditional grand narrative
and Cliche narrative were leaded to engender a type of epistemological rupture
and the present article tries to make understand Sadegh Hedayat in this
important rupture
خلاصه ماشینی:
نتايج تحقيق حاضر که از بررسي پاره اي از داستان هـاي کوتـاه ، نمايش نامه ها و نيز مقاله هاي صادق هدايت به دست آمده است ، نشان مي دهد کـه ذهنيـت غالـب ايـن نويسـنده و روشنفکر مطرح ، در مواجهه با هستي و به طـور کلـي ، مبنـاي نظـري تفکـرات وي ، در برخـورد بـا انديشـه هـاي ماترياليستي و تکامل گرايانۀ چارلز داروين صورت بندي شده است .
١٣٨/ بازخواني نقش انقلاب علمي داروين در شکل گيري نيهليسم در انديشه هاي صادق هدايت در مقابل اين ديدگاه که خصوصا از رنسانس به بعد در فلسفۀ علم حـاکم بـوده اسـت ، ميتوان از افرادي نام برد که چنين نگاه ها و برداشت هايي را به چالش کشيده انـد.
شمسـايي (١٣٩١) در پايـان نامـه اي بـا عنـوان «معناباختگي در رمان : بررسي تطبيقي مفهوم معناباختگي در بيگانۀ کامو و سه قطره خون صادق هدايت »، مؤلفه هاي معناباختگي هـدايت ، هماننـد تکـراري بـودن چرخـۀ زنـدگي ، احساس بيگانگي، انزوا و غيره را در پيوند با مسائل سياسـي اجتمـاعي و نيـز گـرايش بـه پوهشنامٔەنقدادبي وبل غت، سال ٩، شمارٔە ٤، زمستان ١٤١/١٣٩٩ فلسفۀ غرب مطرح کرده اسـت .
در اين داستان ، دربارٔە تاريخ تکامل انسان ها آمده است : ١٤٦/ بازخواني نقش انقلاب علمي داروين در شکل گيري نيهليسم در انديشه هاي صادق هدايت «روي کوه ها و دره هاي مشرف به درياچه ، از جنگـل هـاي انبـوه بـا درختـان تنومند بزرگ پوشيده شده بود و در زير شاخۀ اين درخـت هـا، جـانوران درنـده و چرنده و ميمون هاي بزرگي که تازه به آنجا کوچ کرده بودند، زندگي مـيکردنـد.