چکیده:
نظریه تحول عام معرفت دینی که موجب شک گرایی و نسبیت گرای در معرفت دینی گشته مبتنی بر مبانی است از جمله 1. جدای دین از معرفت دینی 2. تحول عام در علوم 3. ترابط عمومی تمام معارف 3. تاثیری پذیری معارف دینی از معارف بشری 4. صامت بودن شریعت 5. تاثیر پیش فرض های مفسر بر متن. که بر اساس این مبانی نمی توان به هیچ فهم ثابت و ماندگاری از دین دست یافت، حال در این مقاله به روش عقلی و تحلیلی مبتنی بر نظریات آیت الله جوادی آملی به نقد این نظریه و مبانی آن پرداختهایم، عدم تحول در برخی علوم همچون گزاره های یقینی، ضروریات عقلی و صدق و کذب گزاره های علوم، وجود تحول تنزلی در کنار تکاملی، عدم تاثیر بالجمله علوم بر معارف دینی، بی دلیل بودن ترابط و تحول عام معارف بشری و به تبع معارف دینی و تناقض درونی موجود در آن، و پذیرش قواعد حاکم بر روش شناختی زبان از عوامل مهم عدم پذیرش تحول عام در معرفت دینی از منظر آیت الله جوادی آملی می باشد و در واقع این نظریه به «تبدل معرفت» می انجامد. همچنین تمایز انگاره بین اصل دین و معرفت شناسی دین و عدم وصول به درک حقیقت دین از نشانه های دیگر مردود بودن این نظریه می باشد.
Based on the principles including: 1. Separation of religion and religious knowledge, 2. General transformation in science, 3. General correlation between all branches of knowledge, 4. The susceptibility of religious knowledge to human knowledge, 5. Silence of Shari'a, 6 The effect of the interpreter's presuppositions on the text, etc. The theory of general transformation holds that there is no any fixed and everlasting religious perception. Regarding viewpoints of Ayatollah Javadi Amoli and based on rational and analytic method, the present article has criticized the mentioned theory and its foundations. The lack of transformation in some scientific branches such as positive propositions, rational requirements, truth and falsity of scientific propositions, existence of degrading transformation along with evolutionary ones, lack of the effect of all Knowledge bodies on religious Knowledge, unjustified correlation and general transformation of human knowledge and consequently religious knowledge along with its internal contradiction, and eventually endorsing the rules governing the methodology of language are among focal factors in not accepting the general transformation of religious knowledge from the perspective of Ayatollah Javadi Amoli, and in fact this theory leads to the" Knowledge replacement. "Additionally, the distinction between the nature of religion and the religious epistemology as well as inability to understand the truth of religion are other factors in rejecting the aforementioned theory.
خلاصه ماشینی:
ir تاریخ دریافت: 2/3/1400 تاریخ پذیرش: 18/ 5/1400 میشود که آیا هنگامی که معرفتی بهواسطهی عقل و نقل که منابع معرفت دینی هستند، برای انسان حاصل میشود، امکان دارد تحول و تکامل در معرفت دینی واقع شود؟ هرچند در نزد اندیشمندان اسلامی، تحول فیالجملهی معرفت دینی پذیرفته شده است، اما نظراتی همچون تحول عام که براساس آن، کوچکترین تغییر در یکی از معارف بشری، تمام معارف دیگر انسان را دچار دگرگونی میسازد، نمیتواند پذیرفته شود.
تحول عمومی معارف بشری یکی از اصولی که سروش درباب معرفت دینی به آن معتقد شده، این است که طی تغییر و تحول عام در علوم، تمام معارف بشری انسان تغییر و تحول و دگرگونی مییابد و باتوجهبه اصل تغذیه، چون معارف دینی از دیگر معارف بشری استفاده میکند، تحول در معارف بشری موجب تغییر و دگرگونی در معارف دینی نیز میشود؛ «تلاطمی اندک در گوشهای از اقیانوس معرفت بشری، تا همهی آن را متلاطم نکند، از تموج نخواهد ایستاد» (سروش، 1379، ص168)؛ «فهم ما از همه چیز در حال تحول است، آن هم بهنحو موجبهی کلیه که بدون استثناست و بدیهیات و حتی همین مدعا را نیز دربرمیگیرد؛ یعنی فهم ما از همین مدعا نیز تحول مییابد» (همان، ص116).
ترابط تمام معارف بشری با معارف دینی مؤلف قبض و بسط باتوجهبه اصل ترابط و تلائم علوم که براساس آن، تمام معارف با یکدیگر ارتباط ناگسستنی دارند، میگوید هنگام تغییر و تحول در معارف بشری، معارف دینی انسان نیز دگرگون میشوند و این ترابط موجب تکامل معرفت دینی و پذیرش فهم عمیقتر و کاملتر میشود: «تلاطمی اندک در گوشهای از اقیانوس معرفت بشری، تا همهی آن را متلاطم نکند، از تموج نخواهد ایستاد» (سروش، 1379، ص168)؛ «یک نکته در معرفت دینی وجود ندارد که ازلحاظ ظهور و خفای مراد و کشف صدق و کذب، وامدار معارف بشری نباشد» (سروش، 1379، ص386).