چکیده:
زیست حاشیهنشینان شهری زیر سیطره گفتمان آسیبشناختی قرار گرفته است. پژوهش حاضر میکوشد با تکیه بر تجارب زیسته ساکنان محلی نایسر از زندگی در این ناحیه منفصل شهری در پی شناخت زیست آنان با تاکید بر روایتهای خودشان برآید و در پی عدول از گفتمان آسیبشناختی قرار گیرد. محققین با هدف شناخت، توصیف و تشریح این امر از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی تفسیری استفاده کردهاند. مشارکتکنندگان در مصاحبه 32 نفر از ساکنان نایسر هستند که تحت مصاحبه عمیق و نیمهساختاریافته قرار گرفتند. یافتههای حاصل از توصیف و روایت تجربه زیسته ساکنان شامل 7 مقوله اصلی است: تجربه طرد و اضمحلال اجتماعی، تنشهای چندوجهی و خشونت روزمره، احساس فقر مزمن، تعلیق تعلق از احساس شرم فضایی، زیست نسیهای-عاریتی، خیریهای شدن بقا، انسانزدایی فضایی و زوال زندگی. یافتهها نشان میدهد که وضعیت حاکم بر نایسر و تجربه زیسته ساکنان آن در این ناحیه، بیش از آنکه حاصل انتخاب فردی باشد در پیوند با مکانیسم و منطق روابط نیروها بوده که نایسر را تولید و بازتولید میکنند. در گفتمان حاکم (آسیبشناختی) مکانیسم قدرت و روابط نیروها کنار گذاشته شده است. در حالی که جهان زیست حاشیهنشینان را باید در پیوند با نیروها و مکانیزمهایی خواند که این وضعیت را تولید و بازتولید میکند. ساکنان روایتی درام از تجربه زیسته خود داشتند که ناشی از زوال زندگی اجتماعی و خشونت ساختاری است که روزانه تجربه میکنند و منجر به طرد آنان از زیست جامعه میشود. قدر مسلم این است که این وضعیت و این تجارب زیسته، امری طبیعی نیست و نباید اپوخه شود.
2 Ianus
Urban suburban dwellers, lives are dominated by pathological discourse. The current study tries to rely on the lived experiences of local residents of Naysar from living in this isolated urban area in order to know their lives by emphasizing their own narratives and to seek to deviate from the pathological discourse. Researchers have applied a qualitative method and an interpretive phenomenological approach to identify, describe and explain this. Participants in the interview are 32 Nayser residents who were in-depth and semi-structured interviewed. Findings from the description and narration of the lived experience of residents include 7 main categories: Experiencing social elimianation and social overthrow, complex tensions and daily violence, feelings of chronic poverty, interuption of dependency from feelings of spatial shame, on- credit - borrowed life , becoming a survival Charity, spatial dehumanization and the decline of life. The findings show that the situation prevailing in Nayser and the lived experience of its inhabitants in this area, rather than the result of individual choice, is related to the mechanism and logic of the relations of forces that produce and reproduce Naysar. In the prevailing (pathological) discourse, the mechanism of power and the relations of forces are left out. The marginalized living world, on the other hand, must be read in relation to the forces and mechanisms that produce and reproduce this situation. Residents had a dramatic narrative of their lived experience that results from the decline of social life and the structural violence they experience on a daily basis, leading to their exclusion from society. . It is certain that this situation and these lived experiences are not natural and should not be Epoched.
خلاصه ماشینی:
درام هاي فرودستان حاشيه نشين : زيستن در ميانه خشونت و رنج (مورد مطالعه نايسر سنندج ) 1 دکاينهشان جوصيفرديکتري جامعه شناسي اقتصادي و توسعه دريافت ١٤٠٠/٣/٢ پذيرش ١٤٠٠/٦/٢٥ چکيده زيست حاشيه نشينان شهري زير سيطره گفتمان آسيب شناختي قرار گرفته است .
پژوهش حاضر ميکوشد با تکيه بر تجارب زيسته ساکنان محلي نايسر از زندگي در اين ناحيه منفصل شهري در پي شناخت زيست آنان با تاکيد بر روايت هاي خودشان برآيد و در پي عدول از گفتمان آسيب شناختي قرار گيرد.
يافته هاي حاصل از توصيف و روايت تجربه زيسته ساکنان شامل ٧ مقوله اصلي است : تجربه طرد و اضمحلال اجتماعي، تنش هاي چندوجهي و خشونت روزمره ، احساس فقر مزمن ، تعليق تعلق از احساس شرم فضايي، زيست نسيه اي-عاريتي، خيريه اي شدن بقا، انسان زدايي فضايي و زوال زندگي.
با توجه به اطلاعات اوليه اي که از وضعيت اين ناحيه منفصل ( نايسر) سنندج در دست داريم ، اين پژوهش درصدد است که با مطالعه در لايه هاي غيررسمي و زندگي روزمره و تجارب ساکنين اين ناحيه منفصل شهري، ضمن مطالعه و واکاوي تجربه حاشيه نشيني در ميان ساکنان ، نشان دهد که افراد چه درک و تفسيري از حاشيه نشيني دارند؛ چگونه اين تجربه در آنها برساخت مييابد و اين تجربه چه شکل هايي به خود گرفته است .
تنش هاي چندوجهي و خشونت روزمره ساکنان نايسر در تجربه زيسته خود از وضعيت تنش مند روايت کردند که زيست اجتماعي آنها را مسدود کرده است .