چکیده:
در آثار حکما و متکلّمان شبههای را به ابن کّمونه نسبت دادهاند که وی در آن شبهه «دلیل ردّ دو خدایی را کافی به مقصود ندانسته است»، و در شماری از آثار حکما و متکلّمان این شبهه آمده است. شبهه این کمّونه ناظر به برهان مشهور ترکیب است. او وجود دو واجب الوجود را به گونهای پنداشته و فرض کرده است که مستلزم ترکیب آنها نباشد، در این صورت برهان ترکیب بی اثر میشود. از اینرو، شماری از حکما و متکلّمان با ذکر شبهه درصدد بر آمدهاند تا پاسخ این شبهه را بدهند و این معضل را حل کنند. در پاسخ برخی از آنان این مسئله عنوان شده است که ریشۀ این شبهه در آثار شیخ اشراق است. این مقاله بر آن است با بررسی تاریخی این شبهه چگونگی انتساب آن را به سهروردی پاسخ گوید و به این نکته توجه دهد که عبارتی که در کتاب المشارع و المطارحات سهروردی آمده با عبارت ابن کمّونه تفاوت دارد و نمیتوان گفت ریشه این شبهه در آثار سهروردی است.
In the works of the scholars and Mutakallemun, a doubt has been attributed to Ibn Kamunah in which he “did not consider the reason for rejecting the two gods to be sufficient,” and in a number of works of scholars and theologians, this doubt has been mentioned. The doubt of Ibn Kamunah refers to the well-known argument from composition. He has assumed the existence of two necessary beings in such a way that they do not require their combination, in which case the argument of combination becomes ineffective. Hence, a number of scholars and Mutakallemun have tried to answer this doubt and solve this dilemma by mentioning the doubt. In their response, some of them have stated that the root of this doubt is in the works of Sheikh Ishraq. This article intends to answer this doubt by examining the historical way of attributing it to Suhrawardi and pay attention to the fact that the phrase in Suhrawardi's book, Al-Mashre'a va Al-Mutarahat is different from Ibn Kamuna's phrase and it cannot be said that the root of this doubt is in Suhrawardi's works.
خلاصه ماشینی:
وی در همین قسمت از عبارت است که برخی از نقدهای خود را متوجه شیخ اشراق کرده است و گرچه اصل اِشکال از صدرا نیست، همانگونه که اشاره شد، وی اِشکال را از دوانی نقل میکند، ولی بهگونهای این شبهه را به سهروردی نسبت میدهد، و مینویسد: نک: ابن کمّونه، 1382: 78.
(طباطبایی، 1375: 339- 340) علامه در پاسخ این شبهه مینویسد: بر این برهان شبههای وارد شده که آن را به ابنکمّونه نسبت دادهاند، امّا در اسفار ملاصدرا آمده است که این شبهه را شیخ اشراق در کتاب المطارحات خود آورده، پس از وی ابنکمّونة که شارحان آثار اوست در یکی از مصنّفات خود آن را ذکر کرده است و از اینرو به نام «شبهه ابنکمّونه» شهرت یافته است.
قولاً عرضیاً» (شیرازی، 1981: 1/ 132) با این عبارت با این الفاظ نیامده است، و امّا عبارتی که ملاصدرا در جلد ششم، یعنی «إن البراهین الّتی ذکروها إنّما تدلّ علی امتناع تعدّد الواجب مع اتحاد الماهیّة وأمّا إذا اختلف، فلابُدَّ من برهان ولم أظفر به إلی الآن» نقل میکند و اوّلین کسی که این عبارت را نقل کرده جلالالدّین دوانی است و همو به ابنکمّونه نسبت داده است 1 در رساله المطالب المهمة من علم الحکمة همانند این عبارت آمده است.
1 تا اینجا روشن شد عبارتی که از سوی ملاصدرا نقل شده و در نهایت به شیخ اشراق نسبت داده شده است، تقریر نقد گونه جلالالدّین دوانی بر مطالب ابنکمّونه در بیان «شبهه توحیدیّه» است که در رساله المطالب المهمة من علم الحکمة آمده است و دوانی هم اشارهای به ریشۀ این شبهه نکرده است و با این عبارت: «ولذلك قال ابن کمّونة فی بعض تصانیفه...