چکیده:
طنز سیاه یکی از گونههای طنز به شمار میرود که با چشماندازی تمسخرآمیز درصدد است تا رنج و ملال، بیهویتی و پوچی، اضطرابآفرینی و مرگاندیشی، و ترس و تنهایی انسان معاصر را به تصویر بکشد. بهرام صادقی از جمله داستاننویسانی است که با دقت و ظرافت، از قابلیت و ظرفیت طنز سیاه استفاده کرده و این شگرد ادبی را در داستان های کوتاه خود که عمدتا در فاصلۀ سالهای ۱۳۳۵تا۱۳۴۱ نوشته و در مجموعهداستان «سنگر و قمقمههای خالی» منتشر شده، به کار برده است. سوال اصلی پژوهش این است که: شاخصهای سبکساز طنز سیاه در داستانکوتاههای بهرام صادقی کداماند؟ و نویسنده با چه روشهایی طنز سیاه را در لابهلای داستانها گنجانده و چه مقاصد و اهدافی را دنبال میکرده است؟ در پاسخ باید گفت: صادقی با بهکارگیری تضاد و تناقض، کوچکنمایی، بزرگنمایی، فضاسازیهای گوتیک و انحراف از موضوع، طنز سیاه را در داستانهایش برجسته ساخته است و در پی آن بوده تا مسائل زمانۀ خویش را به شکلی غیرمستقیم بازتاب دهد و با انتقاد از وسواسهای فکری، کشمکشهای سیاسی و تحجرهای فرهنگی، دریافت خود از تجربۀ زیستی را بازنمایاند.
Black humor is a form of comedy that seeks to show suffering and boredom, anonymity and emptiness, worriment and death anxiety, and fear and loneliness of contemporary man through satire. Bahram Sadeghi is one of the novelists who carefully and delicately used the ability and capacity of black humor and has used this literary device in his short stories, which were mainly written between 1965 and 1962 and published in the collection of stories "Sangar va Ghoghomehaye Khali (its translation in English:Trench and EmptyThermoses)". The main question of the research is what are the stylistic features of black humor in Bahram Sadeghi's short stories and what methods has the author used to include black humor in the stories and what goals has he pursued? In response, it should be said that Sadeghi has highlighted black humor in his stories by using contradiction, miniaturization, magnification, Gothic atmosphere and deviation from the subject. He has sought to indirectly reflect the issues of his time, to reveal the reality of life by criticizing obsessive disorders, political conflicts and cultural petrifications and to represent his perception of life experience.
خلاصه ماشینی:
پيشينة پژوهش براساس جست وجـوي نگارنـدگان در زمينـة موضـوع ايـن نوشـتار در منـابع معتبـر پژوهشي تاکنون تحقيـق مسـتقلي صـورت نگرفتـه اسـت ؛ اگرچـه بـه صـورت پراکنـده مقاله هايي نوشته شده که برخي از آنها تا حدودي مـرتبط بـا موضـوع ايـن مقالـه و بـه ترتيب تاريخي از اين قرار است : صدر (١٣٨٠) در مقالة «بهرام صادقي ، طنز و قمقمه هاي خالي » به صورت موجز (تنها در سه صفحه ) جلوههاي کلي طنز را بدون ذکر مباني نظري و شواهد داستاني نقل کرده و از خلال آن، بر سبک نوشتاري نويسنده و مبحث درونمايه ، تمرکز داشته است .
صادقي در داستان کوتاه «سنگر و قمقمه هاي خالي » شخصيت اصـلي داسـتان يعنـي آقاي کمبوجيه را به گونه اي توصيف مي کند که دچار وسواس فکري است و دربارٔە سـير تا پياز مسائل به اشکال مختلف نظر مي دهد؛ اما گاهي نيـز بـه بـن بسـت مـي رسـد و در تناقض با اين شيؤە رفتارش حيران و سرگردان مي ماند و قدرت انتخاب ندارد: «راستي اين هم مسـئله اي اسـت کـه آيـا آدم بايـد هميشـه و در همـه حـال دنبـال کارکردن برود با نه ؟ يعني مثل من به يک زندگي ابتدايي اکتفا بکند يا به همه کار دست بزند، پولهايش را جمع کند و خانه هاي بزرگ و کوچک بخرد؟» (همان: ٨٦).