چکیده:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، داستاننویسی زنان گسترش یافته است. هم بر تعداد نویسندگان زن افزوده شده و هم مضامین داستانهای آنها تنوع بسیاری پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب نیز زمینه گسترش و تنوع داستاننویسی زنان را فراهم کرده است. در اغلب آنچه زنان نوشتهاند، محوریت داستان و شخصیتها بر مسئله زنان قرار گرفته است. برخی از زنان در داستانهایشان در جستوجوی خویشتن زنانه خویشاند و این هویتیابی را از منظر روایتهای زنانه بازتاب دادهاند؛ این بخش از آثار زنان به روایتهای زنانه که توصیف دنیای زنانه (از بعد هویتی، عاطفی، جنسیتی و...) است، میپردازد. بخشی از آثار زنان به بازتاب مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه میپردازد، در این داستانها نیز عموما نقش زنان در سیاست و اجتماع نشان داده میشود، اغلب این داستانها به نقش زنان در انقلاب و نیز جنگ اشاره دارند. برخی از نویسندگان زن نیز برای مخاطبانی که عموما در میان زنان هستند، روایتهایی عامهپسند از زندگی و جامعه به دست میدهند. تعداد دیگری از زنان، راوی تقابل سنت و تجدد هستند، گاهی به هواخواهی از سنت برمیخیزند و گاهی در برابر سنتها و باورهای حاکم دست به اعتراض میزنند. مسئله این پژوهش شناخت و معرفی جریانهای داستاننویسی زنان در سالهای پس از انقلاب است. برای همین بر مبنای الگویی جریانشناختی چند جریان از داستاننویسی زنان را دستهبندی و معرفی میکند. برای تفکیک و شناخت جریانها سه عامل در نظر بوده است: نخست، زمینۀ سیاسی و اجتماعی پیدایش جریان معرفی میگردد، سپس کانونهای پشتیبان جریان نشان داده میشود و در آخر به آغازگران و تداومدهندگان جریان پرداخته میشود.
After the victory of the Islamic Revolution, women's storytelling has developed. Both the number of female writers has increased and the themes of the stories have become more diverse. The political and social atmosphere after the revolution has also provided the ground for the expansion and diversity of women's storytelling. In most of what women have written, the focus of the story and characters is on the issue of women. Some women in their stories search for their feminine selves and reflect this identification from the perspective of female narratives; This section of women's works deals with female narratives that describe the female world (in terms of identity, emotion, gender, etc.). Some of the works of women reflect the political and social issues of the time. In these stories, the role of women in politics and society is generally shown, most of these stories refer to the role of women in the revolution and the war. Some female writers also write popular narratives of life and society for audiences that are generally female. A number of other women narrate the contrast between tradition and modernity, sometimes arguing for tradition and sometimes protesting against prevailing traditions and beliefs. This study has been done to identify and introduce the currents of women's storytelling in the post-revolutionary years. Therefore, based on a cognitive current model, this reserch categorizes and introduces several currents of women's storytelling. To separate and recognize the currents, three factors have been considered: first, the political and social context of the emergence of the current is introduced, then the focal points of the current are shown, and finally, the initiators and continuators of the current are discussed.
خلاصه ماشینی:
برخي از زنـان در داستانهايشان در جست وجوي خويشتن زنانه خويش اند و ايـن هويـت يـابي را از منظر روايت هاي زنانه بازتاب دادهاند؛ اين بخش از آثار زنان به روايـت هـاي زنانـه که توصيف دنياي زنانه (از بعد هويتي ، عاطفي ، جنسيتي و ...
بخشي از آثار زنان به بازتاب مسائل سياسي و اجتماعي زمانه مي پـردازد، در ايـن داستانها نيز عموما نقش زنان در سياست و اجتماع نشان داده مـي شـود، اغلـب اين داستانهـا بـه نقـش زنـان در انقـلاب و نيـز جنـگ اشـاره دارنـد.
جاذبه داستاننويسي ، بسـياري از نويسـندگان را به سوي خود کشاند؛ به طوري که در فاصله سالهاي ١٣٤٠ تا ١٣٥٧ بـيش از پنجـاه نويسندٔە جوان نخستين کتابهاي خود را منتشر کردند؛ از ميان اين عـده مـي تـوان بـه آثار داستاني زنان نيز اشاره کرد؛ هرچند تعدادشان انگشت شمار اسـت .
غلامحسين غلامحسين زاده و همکاران در مقاله «سير ادبيات زنان در ايران از ابتـداي مشروطه تا پايان دهه هشتاد» (١٣٩١)، به تحولاتي مي پـردازد کـه در دهـه هـاي مختلـف سده اخير بر تاريخ ادبيات داستاني زنـان گذشـته و موجـب شـکل گيـري جهـان و زبـاني مستقل و زنانه در اين دسته از آثار شده است .
در نوشتار زنان در دورههاي بعد نيز که بيشتر معطوف بر زندگي شخصي و زنانه نويسـي است ، همچنان رد دغدغه هاي هويتي ديده مي شود؛ چنانکـه محبوبـه ميرقـديري در رمـان وديگران (١٣٨٤) بحران هويت و به شکل دقيق تر بحران جنسيتي زني را نشـان مـي دهـد که بي هويتي اش در نداشتن نام به بهترين نحو خود را نشان مي دهد.