چکیده:
برپایه الگوی طبیعت گرای نقاشی اروپایی، ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی ناشیانه توصیف میشود، درحالیکه توانایی نگارگر ایرانی در بازنمایی جهان باید برپایه اصول دیگری بررسی شود. هدف این پژوهش تبیین دلایل روی گردانی از بازنمایی منظر و هندسه بینایی، در فرایند تولید نگارگری ایرانی در قیاس با قواعد بصری منتج از نظریه ابصار ابن هیثم در قالب پرسپکتیو خطی است. دست یابی به این هدف، ذیل تبیین ساختار پرسپکتیو خطی در نقاشی اوایل دوره رنسانس و ارتباط آن با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهانبینی رایج در آن دوره، در مقایسه با ساختار پرسپکتیو در نگارگری مکتب تبریز دوم و ارتباط آن با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهان بینی اسلامی، ممکن شده است. این پژوهش کیفی با مشاهده آثار و مطالعه کتابخانهای به انجام رسیده است. براساس یافته ها، قواعد بصری منتج از نظریه ابصار ابن هیثم، سرشتی کمّی دارد که بر اساس ساختار هندسه بینایی و در قالب پرسپکتیو خطی نوعی بازنمایی سوبژکتیو را همسو با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهان بینی دوره رنسانس نمایش می دهد. در مقابل، ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی نوعی بازنمایی ابژکتیو است که اشیا و جهان دیداری را فارغ از منظر سوژه و در قالب ساختار هندسه اسلامی و زاویه دیدِ قائم نمایش میدهد. این نوع زاویه دید که برپایه دریافت و تفسیر جهان به صورت سلسله مراتبی و مستقل از فاعل شناسا در جهان بینی اسلامی ممکن می شد، از درون اجازه پیدایش و پرورش فن پرسپکتیو خطی را که از رویکردی کمی به مطالعه فرایند احساس بینایی منتج شده است، نمی داد.
According to the model of European painting realism, the structure of perspective in Iranian painting is inexpertly described, while the ability of an Iranian painter to represent the world should be examined on the basis of other principles. The purpose of this research is to explain the reasons of avoidance from representation of perspective and visual geometry in the procedure of Persian Painting production, in comparison with visual principles resulted from Ibn al-Haytham’s vision theory as linear perspective.This research indicates that the visual principles resulted from vision theory of Ibn al-Haytham has a quantitative characteristic based on the geometry of sight. This geometrical structure as a linear perspective demonstrates a kind of subjective representation aligned with theoretical paradigm of science and ideology of Renaissance. The structure of perspective in Persian Painting, by contrast, doesn’t fit visual geometry; and it is a kind of objective representation according to which objects and visual world are depicted, regardless of subject’s view, from various viewpoints and are finally combined into the form of pure geometry structure and right angle view. This kind of angle of view, made possible by perceiving and interpreting the world hierarchically and independently of knowing subject in Islamic ideology, didn’t let the linear perspective techniques, which are resulted from a quantitative approach to study the procedure of visual sensation, to initiate and develop within inside
خلاصه ماشینی:
مقايسه قواعد بصري حاکم بر طراحي در نگارگري ايراني- اسلامي 1 با قواعد بصري منتج از نظ ريه ابصار ابن هيثم 2 پروانه دلفاني استاديار گروه نقاشي، دانشکده مهندسي، دانشگاه زنجان، زنجان، ايران اسماعيل بني اردلان دانشيار گروه پژوهش هنر، دانشگاه هنر، تهران، ايران چکيده برپايه الگوي طبيعت گراي نقاشي اروپايي، ساختار پرسپکتيو در نگارگري ايراني ناشيانه توصيف ميشود، درحاليکه توانايي نگارگر ايراني در بازنمايي جهان بايد برپايه اصول ديگري بررسي شود.
براساس يافته ها، قواعد بصري منتج از نظ ريه ابصار ابن هيثم ، سرشتي کمي دارد که بر اساس ساختار هندسه بينايي و در قالب پرسپکتيو خط ي نوعي بازنمايي سوبژکتيو را هم سو با چهارچوب فکري مسلط بر علم و جهانبيني دوره رنسانس نمايش ميدهد.
به اين ترتيب هدف پژوهش تبيين دلايل رويگرداني از بازنمايي منظ ر و هندسه بينايي، در فرايند توليد نگارگري ايراني، در قياس با قواعد بصري منتج از نظ ريه ابصار ابن هيثم در قالب پرسپکتيو خط ي است ؛ و در جهت همين هدف پرسش پژوهش طرح شدهاست : بااين که کاربرد فن پرسپکتيو خط ي در نقاشي دوره رنسانس ، محصول نگاه علمي و کمي يک دانشمند مسلمان به فرايند احساس بينايي است ، چرا اين نوع نگاه علمي، نگارگري ايراني را تحت تأثير قرار ندادهاست ؟ براي دست يابي به هدف پژوهش در حيط ه نقاشي دوره رنسانس ، تمرکز بر نمونه هايي از آثار اوايل دوره رنسانس صورت گرفته است که اولين تغييرات در ساختار پرسپکتيو را نشان ميدهند.