چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم عارفانۀ درد در دیوان اشعار فخرالدین عراقی میپردازد. این درد که همان درد دورافتادگی از خداوند است، جان بنده را از خواب غفلت بیدار و دلش را به دیدار دلدار مشتاق میکند و به جستوجو و طلب کوی یار میکشاند. گفتنی است دردمندی عارفانه در اشعار عراقی، به دو گونۀ متفاوت مطرح است: نخست به شکل دردی ناخوشایند و سهمناک که ذاتاً مطلوب طبع محب نیست و تحمّل این درد برای او بسیار دشوار و گاه ناممکن است، اما محب برای تکامل روحی و تعالی معنوی ناچار است نسبت به درد صبور و شکیبا باشد، تا روزی که به مقام وصال نائل و دردش درمان شود.دردِ دوم به شکلی لذّتبخش و شیرین نمود یافته است، بهگونهای که عاشق بدان تمایل دارد و آن را درمان تلقّی میکند. بنیان این پژوهش بر اساس بررسی مفهوم درد، در دو نگرش معرفتی است: نخست نگرش بُعد و دوری، دوم نگرش قُرب. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی هندسۀ فکری عراقی را در بارۀ معرفت درد قابل تفسیر میکند و تناقض موجود در شناخت درد در دیوان او را با تکیه بر نگرشهای یادشده تا حدودی مرتفع میسازد.
The present study examines the mystical concept of distress in the poems of Fakhr-al-Din Iraqi. The concept refers to the separation from God; it awakens the soul of man from forgetfulness, makes him/her eager to meet the Beloved and leads him/her to seek God. The mystical concept of distress is presented in Iraqi poetry in two different ways: First, in the form of an unpleasant and intense pain that is not never desired by the devotee and it is hard and sometimes impossible for him/her to bear it; but, in order to achieve spiritual development, she/he has to be patient until reaching God. The second manifests itself in a pleasant way, so that the lover desires it and considers it as a cure. With regard to the concept of distress, the present study examines the two concepts of nearness (gorb) and distance (bod) from an epistemological perspective. Also, by using descriptive-analytical method, an attempt is made to study the issue of distress in Iraqi intellectual system, and to resolve the contradiction on the issue of distress in his poetry divan.
خلاصه ماشینی:
گفتني است دردمندي عارفانه در اشعار عراقي ، به دو گونۀ متفاوت مطرح است : نخست به شکل دردي ناخوشايند و سهمناک که ذاتا مطلوب طبع محب نيست و تحمل اين درد براي او بسيار دشوار و گاه ناممکن است ، اما محب براي تکامل روحي و تعالي معنوي ناچار است نسبت به درد صبور و شکيبا باشد، تا روزي که به مقام وصال نائل و دردش درمان شود.
شايان ذکر است که برخي از پژوهش ها در بارة عراقي به طور جانبي به موضوع درد عرفاني اشاره کرده اند که مهم ترين آن ها بدين شرح است : جهان بخت ليلي و کريميفرد (١٣٩٦)، در بخش مختصري از مقالۀ «مطالعه تطبيقي درون مايه هاي غزل شريف رضي و فخرالدين عراقي» به وجوه ادبي و بلاغي توصيفات اين دو شاعر از حال درد، تمرکز داشته ، اما به تحليل محتوايي درد و نگرش عراقي بدان ، نپرداخته اند.
رويکرد درد در ساحت بعد و جدايي از معشوق در اين بخش به ويژگيهايي از مفهوم درد در انديشۀ عراقي اشاره شده که حاصل دوري و حرمان عاشق نسبت به محبوب است .
با اين اوصاف هندسۀ فکري عراقي در بارة معرفت درد، در دو سطح قابل تبيين است : سطح نخست : درد در ساحت بعد و جدايي از معشوق که ذاتا براي عاشق ناخوشايند و نامطلوب ميباشد.