چکیده:
غرب آسیا ازجمله مناطقی است که کشورهای آن نسبت به سایر مناطق جهان، روند دولت ـ ملتسازی موفقی را طی نکردهاند. از مهمترین دلایل این مسأله، میتوان به ساختگیبودن اکثر کشورهای غرب آسیا و سربرآوردن آنها از قراردادهای بعد از جنگ جهانی اول و بهتبع آن، عدم انطباق دولت با ملت اشاره کرد؛ بنابراین هم نقشه جغرافیایی و وضعیت مرزها و هم حکومت این کشورها، توسط قدرتهای خارجی شکل گرفت. عراق نیز به همین دلایل همواره با عدم تجانس قومی ـ مذهبی، سلطه همراه با سرکوب گروه اقلیت بر سایر گروهها و درنتیجه با تنش و بیثباتی مواجه بوده است. این مسأله را با این سؤال میتوان بررسی کرد که دولت ـ ملتسازی در عراق بعد از سقوط صدام با چه چالشها و آسیبهایی مواجه بوده است؟ فرضیه این است که چالشهای داخلی و خارجی مختلفی؛ مانند وجود شکافهای قومی، مذهبی و نژادی، عدم شکلگیری و تثبیت هویت ملی و مداخلات خارجی، باعث عدم دستیابی به دولت ـ ملتسازی موفق در عراق شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی آسیبشناسانه روند دولت ـ ملتسازی در عراق بعد از سال 2003 بهمنظور ارائه راهکاری در این زمینه است. مقاله حاضر از نوع توصیفی ـ تبیینی است و اطلاعات و دادهها با روش کتابخانهای جمعآوری شده است. یافتهها نشان میدهد که بعد از سقوط صدام، اشباع سرزمینی، همبستگی و یکپارچگی ملی و ثبات سیاسی در عراق تأمین نشده است.
The Middle East is one of the regions whose countries have not undergone a successful nation-state-building process compared to other parts of the world. One of the most important reasons for this is the fabrication of most Middle Eastern countries and their withdrawal from post-World War I treaties and the consequent non-compliance of the government with the nation. . Thus, both the geographical map and the state of the borders, as well as the government of these countries, were formed by foreign powers. For these reasons, Iraq has always faced ethnic and religious heterogeneity, domination with the suppression of minority groups over other groups, and as a result, tension and instability. Even after the fall of Saddam Hussein and the beginning of the democratization process, the country has faced fundamental challenges to state-nation building. This question can be examined by asking what challenges and harms the nation-building in Iraq has faced since the fall of Saddam. The hypothesis is that various internal and external challenges, such as ethnic, religious, and racial divisions, lack of national identity formation, and foreign intervention, have prevented successful nation-state building in Iraq.
خلاصه ماشینی:
اين مسأله را با اين سؤال ميتوان بررسي کرد که دولت ـ ملت سازي در عراق بعد از سقوط صدام با چه چالش ها و آسيب هايي مواجه بوده است ؟ فرضيه اين است که چالش هاي داخلي و خارجي مختلفي؛ مانند وجود شکاف هاي قومي، مذهبي و نژادي، عدم شکل گيري و تثبيت هويت ملي و مداخلات خارجي، باعث عدم دست يابي به دولت ـ ملت سازي موفق در عراق شده است .
com مقدمه دولت ـ ملت سازي مسئله اي است که تمام کشورهاي جهان با آن مواجه بوده اند، با اين تفاوت که برخي مناطق مثل جهان غرب و اروپا آن را با موفقيت طي کرده و دولت بـا ملـت در آن مناطق تناسب و همخواني دارد؛ ولي اکثر نقاط دنيا روند دولت ــ ملـت سـازي را بـا نقايص و چالش هاي فراواني طي کرده و اکنـون در ايـن جوامـع ، شـاهد انـواع بحـران هـاي داخلي و به تبع آن منطقه اي و جهاني هسـتيم .
براين مبنا اين سؤال مطرح ميشود که مهم ترين چـالش هـاي دولـت ــ ملت سازي بعد از حمله آمريکا به عراق و سقوط دولت صدام حسـين چـه بـوده اسـت ؟ در ادامه بايد گفت چالش هاي داخلي و خارجي متعددي مـانع دسـتيابي بـه موفقيـت در ايـن روند شده است .
جاوداني مقدم (١٣٨٨) در مقاله اي با عنوان «دولت ــ ملـت سـازي در خاورميانـه ، مطالعـه موردي عراق »، به بررسي فرايند دولت ـ ملت سازي در عـراق ، چـالش هـا و موانـع درون زا و برون زاي فراروي دولت در اين کشور و اقدامات آن براي مقابله با اين مشـکلات پرداختـه و اهميـت و نقـش ايـران در خـروج ايـن کشـور از بحـران کنـوني و تـأثيرات آن در منطقـه خاورميانه را ارزيابي کرده است .