چکیده:
متن گزارشهای روایی که سند اطمینانآفرینی ندارند، با معیارهای مشخصی مانند قرآن، سنت، تاریخ، علم، حس، تجربه، اجماع و عقل قطعی پالوده میشوند. اهمیت قرآن در قامت اولین منبع انتقال آموزههای دینی و نقش تبیینگری سنّت برای قرآن، پررنگ بودن کلام الهی برای اعتبارسنجی حدیث را هویدا میسازد. وجود دلالتهای گوناگون در کلام الهی در کنار رهیافتها و برداشتهای گوناگون از محتوا و مدلول قاعدۀ عرضه، سبب شده تا دانشوران مسلمان رویّه مشخص و واحدی را از فرآیند عرضه حدیث به قرآن ترسیم ننمایند. این نوشتار با روش تحلیلی- اکتشافی، در پی یافتن گونههای معتبر معروضٌعلیه در قاعدۀ عرضه حدیث به قرآن بوده و به تبیین هر یک از گونههای محتمل در فرآیند بهره از این قاعده پرداخته است. تبیین نقاط بهینه و آسیبهای اکتفا به هر یک از گونههای پیشگفته، دیگر دستاورد پژوهش است. در پایان نیز با تبیین مؤلفه بنیادین در معیارهای اعتبارسنجی حدیث، یعنی حصول اطمینان، رهاوردی منطقی در بهره از قرآن برای فرآیند بررسی محتوایی حدیث ارائه شده است.
The text of narrative reports that do not have a reliable document is refined by certain criteria such as the Qur’an, Sunna, history, science, sense, experience, consensus and definite intellect. The importance of the Qur’an as the first source of transmission of religious teachings and the explanatory role of the Sunna for the Qur’an, reveals the significance of the Divine words for validation of the hadith. The existence of various denotations in the Divine words, along with different approaches and interpretations of the content and the reverent of the principle of presentation, has caused Muslim scholars not to delineate a clear and uniform procedure from the process of referring the hadith to the Qur’an. This article uses analytical-exploratory method to find valid types of “the referred to” (ma‘rudu ‘alayh) in the rule of referring hadith to the Qur’an and to explain each of the possible types in the process of benefiting from this rule. Explaining the optimal points and damages to each of the aforementioned types is another achievement of this research. Finally, by explaining the fundamental component in the criteria for validating the hadith, i.e., making assurance, a logical achievement in the use of the Qur’an for the process of examining the content of the hadith is presented.
خلاصه ماشینی:
نيک روشن است مفهوم کلي عرضه به قرآن هنگامي روش مند خواهد بود که در يکي از ترکيب هاي وصفي يا اضافي، مانند عرضه به عمومات قرآن ، نصوص قرآني، محکمات ، باطن قرآن ، تفسير قرآن ، تأويل قرآن ، همه آيات قرآن ، ظاهر آيات موافق با موضوع حديث ، اصول برآمده از آيات ، تفسير موضوعي قرآن يا اساسا عرضه به انواع دلالت هاي برآمده از منطوق ، مفهوم ، اسلوب ، سياق و لحن قرآن معرفي شود.
در اين روايات تعابيري مانند قرآن و کتاب الله به شکلي مطلق ذکر شده اند؛ به گونه اي که نميتوان فهميد مراد از آن ، عرضه به يک آيه است يا مجموعه قرآن ؛ چراکه در لسان قرآن و سنت ، به بخشي از قرآن نيز واژه قرآن اطلاق ميشود.
(شيخ مفيد، ١٤١٣: ٤٢؛ مامقاني، ١٤١٣: ٢٨/٦؛ بهبهاني، ١٤٢٦: ٤٦٣؛ فيض کاشاني، ١٤٣٦: ٢١/١؛ جصاص ، ١٩٩٤: ١٣٣/٣؛ کلوذاني، ١٩٨٥: ١٥٠/٣؛ قرطبي، ١٣٦٤: ٢٦٨/١٠؛ نعيمي، ١٩٩٩: ٩٢؛ غزالي، ١٤١٧: ٢٦٨/١؛ ادلبي، ١٤٠٣: ٢٣٩؛ ابن قيم ، ١٩٧٠: ٨٠؛ سبکي، بيتا: ١٤٨؛ شافعي، ١٤٢٢: ٤٢؛ خطيب ، ٢٠١١: ٣٨١) دانشوراني چون شيخ مفيد نيز با اينکه معروض عليه را هر گونه دلالت قطعي قرآن ميدانند، اما از طرفي تأويل قرآن را عاملي براي مطابق دانستن حديث با دلالت قرآني در پاره اي موارد ميشمرند.
با توجه به تصريح برخي دانشوران معاصر و با بهره از دانش روش شناسي، ميتوان دريافت رويکرد ديگري در فرايند عرضه حديث به قرآن وجود دارد که مهم ترين ويژگي آن ، رهيافتي کلي به مجموعه آيات الهي است .