چکیده:
جایگاه هر واژه در قرآن، صرفا در خدمت ارائۀ مفهومی است که کلمات هممعنا نمیتوانند آن معنا را القا کنند. بررسی معنایی واژگان «غیظ»، «غضب» و «سخط» در قرآن، با بهرهگیری از روش تحلیل واژگانی و با رویکرد تفسیری، بیانگر آن است که واژگان مذکور با توجه به مقتضای حال، جهت تبیین مفهومی خاص بیان شده است و هرگونه تغییری در چینش آنها، موجب خلل در معنا خواهد بود. بررسی مفهومی این واژگان نشان میدهد: «غیظ» با رویکرد تبیین عواطف انسانی، مختص کفار و منافقان بوده و ذات خداوندی و انبیاء از آن مبرا هستند. پژوهش حاضر بیانگر آن است که واژه «غضب»، مختص خداوند و گاه جلوهای از احساسات انبیاء و مومنان است، در حالی که «سخط» در ادبیات قرآن، اوج ناخشنودی خداوند از بندگان است که جلوۀ این «سخط» خداوندی، صرفا در برخورد با منافقان بیان شده است و متقابلا نیز، منافقان از خدا و رسولش دچار «سخط» میشوند.
Every Qur’anic word is placed in a position which presents a concept that other synonymous words cannot convey. Based on the lexical analysis method and the interpretive approach, a semantic study of the words “ghayz”, “ghadab” and “sakhat” in the Qur’an indicates that they have been expressed to explain a specific concept. As such, any change in their arrangement will distort the meaning. The conceptual study of these words shows that “ghayz”, regarding to explain human emotions, is specific to infidels and hypocrites, and the essence of God and the prophets are free from it. This research proves that the word “ghadab” belongs only to God, which sometimes is a manifestation of the feelings of the prophets and believers. However, “sakhat” means the God’s highest displeasure with His servants. The manifestation of the Divine sakhat only is expressed in dealing with the hypocrites, that in return, the hypocrites feel “sakhat” against God and His Messenger.
خلاصه ماشینی:
- کتاب «معناشناسي واژگان قرآني (فرهنگ اصـطلاحات قرآنـي)، از صـالح عظيمـه ، ترجمۀ سيد حسين سيدي ، انتشارات آستان قدس رضـوي ، در سـال ١٣٨٨؛ در يکـي از بخش هاي اين کتاب ، از واژٔە «غضب » نام برده شده و از آن به نوعي خشم تعبير شده کـه زادٔە عوامل دروني و بيروني است و بيشتر از بعد تربيتي بدان پرداخته شـده و اصـولا بـه تفاوت معنايي واژگان قريب المعنا در اين حيطه ، هيچ اشـاره اي نشـده اسـت .
خشمي کـه در «غضـب » متجلـي شـده و جلؤە انساني يافته ، صرفا در خدمت تبيين شرايط روحي و رواني پيامبران الهي در انجـام رسالت خطير خويش و به نوعي در راستاي همان خشم پروردگـار و کـارکرد معنـوي آن است ، لذا در گفتمان قرآني ، ايـن واژه هـيچ جايگـاهي در ترسـيم عواطـف و احساسـات گنهکاران و شيؤە خطاب آنان با يکديگر يا با مؤمنان ندارد، چـرا کـه خشـم و عصـبانيت آنها در راستاي مقابله و نفرت از مؤمنان و پيامآوراني است کـه قـدرت پوشـالي آنـان را نشانه گرفته و به مقابله بـا ايـدئولوژي نادرسـت حـاکم بـر جوامـع آنـان پرداختـه انـد و اينجاست که اين خشم و کينه و انزجار، راهي جدا از خشم و عصبانيت خداوند و انبيـاي صالح او در پيش گرفته و به جهت عدم اختلاط اين دو گرايش ، واژگان نيز هـر کـدام بـار معنايي خاصي را عهده دار شده اند.