چکیده:
این مقاله تلاشی است برای نشان دادن اینکه علمالنفس صدرایی، صورت تکاملیافته علمالنفس سهروردی است. سهروردی در تبیین رابطه نفس و بدن، از فلسفه مشاء فاصله گرفته و گامهای اولیه را در این راه فلسفی بهخوبی برداشته، اما توفیق اتمام آن را پیدا نکرده است. هرچند سهروردی به عینیت و وحدت نفس و بدن صدرایی دست نیافت، اما زمینههایی را براساس نظام نوری و ارتباط حقیقی مراتب نور و حقیقت نوری نفس در اختیار صدرا گذاشت تا صدرا براساس آن، به قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» دست یابد که به نظریه «وحدت در عین کثرت» و «کثرت در عین وحدت» معروف است. نفس حقیقتی ذومراتب است که در مرتبه بدن، عین بدن و در مرتبه مجرد، فراتر از بدن است. حقیقت نفس تنها در مرتبه بدن خلاصه نمیشود، بلکه از ماده تا مجرد را پر کرده است.
In their article, the authors have tried to show that Sadra’s theory of mind is a developed form of Suhrawardi’s. In his explanation of body-and-mind relation, Suhrawardi has broken with the peripatetic philosophy; he has taken the primary steps duly, but failed to accomplish it. He failed to come up with Sadra’s theory of body-and-mind identical unity; however, as per his system of light and real ties in the graded spectrum of light, Suhrawardi paved the way for Mulla Sadra to propose the rule “the soul in its unity is identical with its faculties”, celebrated as “unity within multiplicity and multiplicity within unity”. Mind is a graded entity which in the grade of corporeality is identical with the body and in the grade of incorporeality is higher than the body. The entity of mind is not confined within the grade of body, rather, it encompasses all grades from corporeal matter to incorporeal spirit..
خلاصه ماشینی:
ریشهیابی مبانی نظریه ملاصدرا در اتحاد نفس و بدن در علمالنفس سهروردی سید جعفر قادری 1 ، سیدرضی قادری 2 چکیده این مقاله تلاشی است برای نشان دادن اینکه علمالنفس صدرایی، صورت تکاملیافته علمالنفس سهروردی است.
سهروردی در تبیین رابطه نفس و بدن، از فلسفه مشاء فاصله گرفته و گامهای اولیه را در این راه فلسفی بهخوبی برداشته، اما توفیق اتمام آن را پیدا نکرده است.
هرچند سهروردی به عینیت و وحدت نفس و بدن صدرایی دست نیافت، اما زمینههایی را براساس نظام نوری و ارتباط حقیقی مراتب نور و حقیقت نوری نفس در اختیار صدرا گذاشت تا صدرا براساس آن، به قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» دست یابد که به نظریه «وحدت در عین کثرت» و «کثرت در عین وحدت» معروف است.
اگرچه عالم مثل ـ که موجودات نوری هستند ـ نمیتوانند مستقیماً در جسم دخل و تصرف کنند و بهواسطهای به نام نفس نیاز دارند، اما ارتباط نفس و بدن در نظام فلسفی سهروردی به همینجا ختم نمیشود؛ زیرا نفس هم وجودی نوری دارد که سنخیتی با جسم ندارد؛ جسمی که سراسر ظلمت و تاریکی است.
شیخ اشراق صراحتاً موجود بودن نفس را قبل از بدن نفی میکند و آن را حادث به حدوث بدن میداند و این خود بیانگر آن است که نفس و بدن دو جوهر متباین هستند.
اگرچه شیخ اشراق توفیق نیافت بحث نفس و ارتباط آن با بدن را مانند ملاصدرا تبیین فلسفی کند، اما نکات قابل ملاحظهای در فلسفه او وجود دارد.