چکیده:
این مقله به بررسی رویکرد آمریکا به نظام بینالملل در دوران اوباما و ترامپ میپردازد پژوهش حاضر عهد دار پاسخ به این پرسش است که نقش متغییر فرد (اوباما و ترامپ) در رویکرد آمریکا به نظام بینالملل به چه میزان تاثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به این سوال، فرضیه مقاله عبارتست از اینکه با توجه به نقش تعیین کننده رئیس جمهور در سیاست خارجی آمریکا و همچنین افکار و دیدگاههای متفاوت اوباما و ترامپ، متغیر "فرد" تاثیر زیادی در رویکرد آمریکا به نظام بینالملل داشته است. اهداف مد نظر این مقاله بررسی میزان و چگونگی تاثیرگذاری عامل «فرد» در رویکرد آمریکا به نظام بینالمل و شناخت علمی و واقع بینانه از ویژگیهای شخصیتی اوباما و ترامپ و میزان تاثیر آنها بر سیاست خارجی و رویکرد آمریکا به نظام بین الملل است. بر اساس یافتههای مقاله میتوان گفت نقش و تاثیرگذاری متغییرهای فردی در سیاست خارجی این کشور در این مقطع زیاد بوده است؛ به طوری که سیاست خارجی آنها را به این دلیل که دو شخصیت متفاوت و به نوعی متضاد بودند، که عمدتا از ویژگیهای فردی آنها نشات گرفته بود.
This article looks at America's policy regarding international system during Obama and Trump presidency. This research tries to answer the question as to what role did the "individual"variables(Obama and Trump)play in America's approach towards international system, and how influential they were? In answering this question, therefore, the hypothesis of the article is:" given the deciding role of presidents in American foreign policy making; and also the difference in terms of thought and outlook bye the two presidents, the " individual" variable has had a great influence on America's approach to international system. The purpose of this article is to examine the extent to which the "individual" factor influences the US approach to the international system and the scientific and realistic knowledge of Obama and Trump's personality traits and their impact on US foreign policy and the US approach to the international system. Based on the findings of the article, it can be said that the role and influence of individual variables in the foreign policy of this country has been high at this time; So that their foreign policy was due to the fact that they were two different and somewhat contradictory personalities, which originated mainly from their individual characteristics.
خلاصه ماشینی:
686838 محمدرضا جلالي بارنجي١، بهرام يوسفي٢، روح اله شهابي٣، حامد عامري گلستاني ٤ تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٦/٢٠ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/٩/١٥ چکيده اين مقاله به بررسي رويکرد آمريکا به نظام بين الملل در دوران اوباما و ترامپ مي پردازد رويکرد اوباما مبتني بر قدرت هوشمند بود که ترکيبي از قدرت نرم و قدرت سخت است در همين راستا، او شعار «تغيير» را مطرح کرد؛ که مهم ترين محورهاي تغيير موردنظر اوباما در سياست خارجي عبارت بودند از: تغيير روابط با قدرت هاي نوظهور به ويژه چين ، تحول روابط با جهان اسلام و پيشبرد سياست منع اشاعه و خلع سلاح هسته اي.
به همين دليل ، اوباما در جريان مبارزات انتخاباتي، اولويت خود را بر احياء رهبري آمريکا متمرکز کرد و براي تحقق اين هدف شيوه هايي مانند همکاري با ديگر دولت ها بر مبناي امنيت ، اعتماد و دموکراسي را مطرح کرد ( ,Obama ٨ :٢٠٠٧).
1 - G-20 2 - smart power ميتوان گفت که سياست خارجي ترامپ و رويکرد آمريکا به نظام بين الملل در دوره او بيش از آنکه با ابعاد ايجابي آن قابل شناسايي و تحليل باشد، با ويژگيهاي سلبي خود قابل فهم است .
در اين مقاله ، با بررسي و مقايسه ويژگيها و خصوصيات فردي باراک اوباما و دونالد ترامپ دو رئيس جمهور اخير ايالات متحده در دوره موردمطالعه ، تأثير ويژگيهاي فردي آنان بر رويکرد آمريکا به نظام بين الملل را در هر دوره موردبررسي قرار خواهيم داد.