چکیده:
تولید و مصرف علاوه بر موضوعیت در علوم اقتصادی، بر فرهنگ و اجتماع نیز تاثیرگذار و با توجه به وابستگی زندگی به مکان و مکان بر زندگی، بر بستر معماری و شهرسازی نیز تعمیم می یابد. این موضوع در مقیاسهای کلان تا خرد در گام نخست به عنوان فضایی برای بروز و ظهور فرهنگ مصرف نقش ایفا نموده و در صورت عدم بررسی و عیان سازی رویکرد طراحانه خود، می تواند همسو با ایدئولوژی جدید، لطمه های عمیق تری بر پیکره نظام اجتماعی وارد نماید. بدین منظور این پژوهش با پارادایم تفسیر گرایی و رویکرد زمینه گرایی با بهره گیری از روش های ترکیبی میدانی و وامداری از ادبیات معاصر پژوهش در حوزه های علوم اجتماعی، روانشناسی و اقتصاد، اقدام به کدگذاری زمینه های بروز موضوع در کالبد و برنامه معماری نموده است. این موضوع به واسطه اهمیت بیشتر فضاهای مصرفی تاکید بیشتر بر فضاهای تجاری و تفریحی-گردشگری داشته که خواستگاه مشهود مصادیق نظری پژوهش خواهند بود. در عین حال که این پژوهش گام های ابتدایی برای ورود به ابعاد فضایی موضوع مورد بحث به شمار می رود، می توان چنین استنباط نمود که، معماری و شهرسازی، امکان تحقق فضاهای تهی از ماهیت اجتماعی به عنوان بسترهایی برای مصرف سطحی در اختیار فرهنگ مصرف قرار داده که نظام دهنده ی مکانی بی زمان، سطحی، غیر واقعی و فاقد هویت اجتماعی است که از جنبه تاثیرگذاری و تأثیرپذیری روز افزون خود، می تواند در روندی تصاعدی موجبات اختلالات عمیق تری در بستر فرهنگی و اجتماعی پدید آورد که این مهم در حوزه برخی از شهرهای کشور نیز قابل رویت و تامل است.
Production and consumption are not mere economic terms, as they have, for many years, expanded into the sociological realm and spatial analyses. Consumption has been introduced as a key subject in Sociology and Humanities, signifying that the current society is rich in consumption ethics. Because architectural and urban spaces involve peoples’ daily lives thus, it is imperative to address the consumer subject in urban architecture and city planning.
This research is an interdisciplinary study that uses a descriptive-analytical approach to explore the contemporary consumer culture and urban and architectural spaces. Reviewing the literature, the study provides a classification of consumer spaces, including commercial and tourism-recreational spaces.
This research does not aim to provide a comprehensive conclusion because it strives to enter into spatial dimensions, a subject that has gained the attention of sociologists and thinkers of other scientific assemblies and in the position of architecture and urban planning, the consequences are still original and debatable. Characteristics of intended spaces and their formative and content dimensions reveal that the grave challenges facing our cities are that spaces risk getting empty and converted into platforms for superficial consumption and this issue can be seen and pondered in some cities of the country
خلاصه ماشینی:
درعين حال که اين پژوهش گامهاي ابتدايي براي ورود به ابعـاد فضايي موضوع موردبحث به شمار مي رود، مي توان چنين استنباط نمود که معماري و شهرسازي ، امکان تحقق فضاهاي تهي از ماهيت اجتماعي به عنوان بسترهايي براي مصرف سطحي در اختيار فرهنـگ مصرف قرار داده که نظام دهندهي مکاني بي زمان، سطحي ، غيرواقعي و فاقد هويت اجتماعي است که از جنبه ي تأثيرگذاري و تأثيرپذيري روزافزون خود، مي تواند در روندي تصاعدي ، موجبات اخـتلالات عميق تري در بستر فرهنگي و اجتماعي را پديد آورد که اين مهم در حوزهي برخي از شهرهاي کشور نيز قابل رؤيت و تامل است .
ب) مصرف کالاهاي اقتصادي يا فرهنگي که به دليل مناسبات و پيچيدگيهاي مربوط به نوع ارتباط بين انسانها باهم و انسانها با محيط و فضاي زندگي، دامنه بحث معماري را به حوزههاي ديگري چون جامعه شناسي، اقتصاد، روانشناسي و غيره نيز ميبرد (فرهادي محلي، ١٣٩٠)؛ اين مفهوم در اين مقاله موردنظر است .
گاتدينر (١٩٩٩) معتقد است تأثير فضاهاي مصرفي (لاسوگاس) دقيقاً بدين دليل است که فضاها به جهان کالاها متصل شده و به فضاهايي براي رفتارهاي از قبل پيش بينيشده تبديل شدهاند؛ اما علت ديگر آن اين است که تجربه اي مکانمند به مصرفکنندگان ميدهند که فينفسه جذاب است و به عبارتديگر مصرف فضا و مکان را تقويت ميکنند (١٩٩٩ ,Gottdiener).