چکیده:
در ایران به موازات رشد شهرنشینی، گسترش محلات فقیرنشین بویژه سکونتگاههای غیررسمی از پدیدههای فراگیر شهر معاصر بوده است. یکی از دلایل حاشیهنشینی طرد فرهنگی و قومی است. طرد اجتماعی پدیدهای چند جنبه ای است و فراتر از ابعاد مادی و کمبودهای اقتصادی، بر دامنهی متنوعی از محرومیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دلالت دارد. در همین رابطه، جنسیت یکـی از مقولات بسیار مهمـی است که باعث ایجـاد قشـربندی در کلیـهی جوامـع میشـود. نابرابـری جنسـیتی، واقعیتـی اجتماعـی در سراسر تاریخ بشـر بوده اسـت. با توجه به اینکه نیمی از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل میدهند، این پژوهش، هدف خود را بررسی تفاوتهای فضایی در طرد اجتماعی - اقتصادی گروههای حاشیهای فرهنگی و قومی در شهر سنندج با تاکید بر جنسیت قرار داده است. روش تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی بوده و نوع آن کاربردی است. شیوهی گردآوری اطلاعات، کتابخانهای، اسنادی و پرسشنامهای است. نمونهگیری به صورت هدفمند بوده و از جمعیت 260000 نفری حاشیهنشین شهر سنندج، 400 نفر با استفاده از فرمول کوکران برای پرسشگری انتخاب شدند. دادههای بدست آمده از طریق نرمافزار SPSS تجزیه تحلیل شدند. از طریق آزمون رگرسیون چندمتغیره مشخص شد در هر دو جنبه ی دسترسی به منابع و طرد / ادغام اجتماعی، عوامل اقتصادی به ترتیب با ارزش عددی «498/0 و 568/0» بیشترین تاثیر را در طرد اجتماعی - اقتصادی افراد داشتهاند. همچنین از طریق آزمون t-test مستقل مشخص شد که در زمینه دسترسی به منابع، عوامل اقتصادی و خدمات اجتماعی ضعیف، به ترتیب با ارزش عددی «166/43 و 647/41» و در جنبه ی طرد / ادغام اجتماعی، عوامل اقتصادی و آسیبهای اجتماعی، به ترتیب با ارزش عددی «706/49 و 123/47» بیشترین تاثیر را در طرد اجتماعی - اقتصادی زنان داشتهاند.
In Iran, along with the growth of urbanization, the spread of poor neighborhoods, especially informal settlements, has been the phenomena of the contemporary city. One of the reasons for marginalization is cultural and ethnic exclusion. Socio-economic exclusion is a multidimensional phenomenon, and it goes beyond material dimensions and economic deficiencies, which implies a wide range of social, cultural and political deprivations. In this regard, gender is one of the most important issues that causes stratification in all societies. Given that half of the population of each society are women, this study aims to study the spatial differences in the socio-economic exclusion of marginalized cultural and ethnic groups in Sanandaj with an emphasis on gender. The method of collecting information, library, documentary and questionnaire. Sampling was done purposefully and out of a population of 260,000 marginalized people in Sanandaj, 400 people were selected using the Cochran formula. SPSS analysis of data was performed using SPSS software. Through the multivariate regression test in both aspects of access to resources and Exclusion / social integration, economic factors with numerical value of "0/498 and 0/568" had the most effect on the socioeconomic provision of individuals. It was also determined through an independent independent t test that, in terms of access to resources, economic factors and poor social services, numerical values were "43/166 and 41/647", respectively, and in terms of crises / social integration, economic factors and social flagging, Respectively, with numerical values of "49/706 and 47/123" had the most impact on the social and economic exclusion of women.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اينکه نيمي از جمعيت هر جامعه را زنان تشکيل ميدهند، اين پژوهش ، هدف خود را بررسي تفاوت هاي فضايي در طرد اجتماعي – اقتصادي گروه هاي حاشيه اي فرهنگي و قومي در شهر سنندج با تاکيد بر جنسيت قرار داده است .
تفاوت هاي جنسيتي و نابرابريهاي ناشي از آن به يک اصل بنيادي در ويژگيهاي اجتماعي و اقتصادي و به دنبال آن ، به وجود آمدن فقر گسترده در گروه (زنان ) تبديل شده است ، به طوري که نرخ پايين اشتغال ، درآمد بسيار کمتر نسبت به مردان (بر اساس آمارهاي منتشر شده از سوي سازمان ها و نهادهاي بين المللي مانند بانک جهاني)، کفه ي ترازوي درآمد به سمت مردان سنگيني ميکند، يعني از کل درآمد، زنان تنها ١٠ درصد و ٩٠ درصد باقيمانده را مردان در اختيار دارند)، مشارکت کمتر در فعاليت هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي و...
سايتو و ديگران در سال (٢٠١٢) در تحقيقي با عنوان "تفاوتهاي جنسيتي در مورد اثرات طرد اجتماعي بر مرگ و مير در ميان ژاپنيهاي مسن تر" که سه فاکتور انزواي اجتماعي، عدم فعاليت اجتماعي و فقر نسبي را بررسي کردند؛ نشان دادند که افراد مسن تر در ميان افراد محروم تا ٣٤ درصد بيشتر از افراد ديگر در معرض خطر مرگ و مير هستند و تاثيرات اجتماعي بر زنان و فقر نسبي بر مردان از لحاظ جنسيتي تاثيرگذار بوده اند نتايج تحقيق فروتن (٢٠١٥) در استراليا و نيوزيلند نيز نشان داده است که قوميت و مذهب نقش تعيين کننده اي در تبيين نگرش ها و نقش هاي جنسيتي دارد؛ بدين معنا که زنان متعلق به گروه هاي قومي و مذهبي متعلق به منطقه ي خاورميانه و شمال آفريقا معمولا داراي نگرش هاي جنسيتي سنتي هستند و در نتيجه از سطح بالاي باروري و ميزان پايين اشتغال برخوردارند، اما زنان متعلق به گروه هاي قومي سريلانکايي و هندي داراي ميزان بسيار بالاي مشارکت در بازار کار هستند.