چکیده:
نظریه اخلاقی جنگ عادلانه که خاستگاه دینی داشته، ابتدا توسط روحانیان مسیحی به ویژه آگوستین قدیس در کتاب شهر خدا مطرح گشت و سپس از سوی سیاستمداران مورد استقبال زیادی قرار گرفت. هدف اصلی این نظریه، کاستن از خسارتهای انسانی و مادی جنگهاست. نظریه مذکور بر اساس اجزای چهارگانه «دیدگاه شهر خدا و شهر انسان، فضیلت و عدالت، قوانین و مشترکالمنافع»، اصولی اخلاقی را برای مراحل قبل از جنگ، حین جنگ و پس از جنگ مطرح کرده است. هرچند برخی از محققان تلاش کردهاند تا اصول اخلاقی جنگ عادلانه را بهصورت تطبیقی با جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی در اسلام مورد بررسی قرار داده و یا برخی دیگر به حکم جنگ روانی و شرایط استفاده از آن در اسلام بپردازند، ولی در این پژوهش به نقد اجزاء زیرین و جنبه جنگ روانی آن پرداخته شده است. ازاینرو، در این نوشتار ابتدا با روش توصیفی ـ تحلیلی، از منظری دینی و با تکیه بر گزارههای نهجالبلاغه، اجزاء زیربنایی این نظریه در آثار آگوستین نقد و بررسی و سپس مشروعیت جنگ روانی به بحث گذاشته میشود. نتایجی که این پژوهش بدان دست یافته آن است که از منظر نهجالبلاغه، اولا، خلقت تمام انسانها بر اساس فطرت الهی و خیر است و عدالت فضلیتی جهانشمول و ذاتی در انسان است، نه مختتص به مسیحیان کاتولیک و عدالت اجتماعی حاکمان در اسلام شامل همه انسانها حتی حیوانات نیز خواهد شد. ثانیا، جنگ روانی رسانهای در صورتی عادلانه است که دارای ویژگیهایی مثل: حقنمایی، افشاگری به حق، رعایت انصاف، ارشاد و موعظه، دوری از مکر و خدعه باشد. دقیقا بر اساس همین ویژگیها، جنگروانی و تبلیغات خصمانه نیز باید مورد نقد قرار گیرد. برخی از نقدهای وارد به اجزای این نظریه عبارت است از: 1. انحراف در تفسیر آفرینش اولیه انسان؛ 2. انحراف مفهومی عدالت؛ 3. عدالت تفویضی و انحصاری؛ 4. باطلگرایی در عین حق نمایی.
Lack of morale has always increased the damage caused by bloody and destructive wars, which has intensified with the development of weapons and weapons, so theories of morality in war have been proposed. One of these theories is the "just war" theory, which has been proposed to reduce the human and material damage of wars. This theory, which has a religious origin, has been widely welcomed first by Christian clergy and later by politicians. And raised after the war,. Just war does not include psychological warfare and hostile propaganda, and some claimants of the theory of propaganda (poisonous propaganda) have even allowed war.Due to the lack of religious critique of the principle of this theory and the permission of psychological and propaganda warfare in it, this article has critically and descriptively criticized the principle of theory and psychological warfare in terms of Nahj al-Balaghah and includes the following findings: 1. Conceptual deviation of justice 2 Delegated and exclusive justice .3. Falsehood is a critique of the components of a theory. 4. Based on the characteristics of jihadi justice, explicit revelation, observance of justice, guidance and preaching, avoidance of deceit and deception in war have been criticized from the point of view of Nahj al-Balaghah, warlordism and hostile propaganda in the theory of just war.