چکیده:
این مطالعۀ کیفی با هدف کاوش میان ذهنیت مهاجران واردشده به دو محلۀ
حاشیه نشین اهواز و ارائۀ یک مدل پارادایمی از کنش های آنان و شرایط و
پیامدهای مرتبط به انجام رسیده است. روش مورداستفاده در این پژوهش نظریۀ
داد هبنیاد بوده است. داد ههای این پژوهش از طریق مصاحبۀ عمیق و شیوة
نمونه گیری هدفمند نظری در شهر اهواز گردآوری و جهت تحلیل داده ها از پنج
شیوة کدگذاری باز، توسعۀ مفاهیم، وارد کردن زمینه، وارد کردن فرایند و
یکپارچه سازی مقولات استفاده شد. داده های گردآور یشده در قالب شش مقولۀ
عمده و یک مقولۀ هسته کدگذاری و تحلیل شدند. مدل پارادایمی ارائ هشده
شامل سه بعد شرایط، کنش تعامل ها و پیامدهاست که در بخش شرایط شامل
رسانۀ شهرگرا، آرمان گرایی و ایدئالیسم، دگرگونی ایستارها و نگرش ها؛ در بخش
کنش- تعامل شامل مهاجرت در جهت راح تطلبی مصر فگرایانه/ شغلی؛ و در
بخش پیامد شامل تقویت اقتصاد غیررسمی است که حول یک مقولۀ هسته به نام
مهاجرت به مثابۀ کنشی افق گشایانه شکل گرفته اند.
This qualitative study was conducted to explore the mentality of immigrants entering the two suburbs of Ahvaz and present a paradigm model of their actions and related conditions and consequences. The method used in this research was the grounded theory method. The data of this study were collected through in-depth interviews. Purposive and theoretical sampling method was used. . In analyzing the data, five methods of open coding, concept development, context input, process entry and category integration were used. The collected data were coded and analyzed in six major categories and one core category. The presented paradigm model includes three dimensions of conditions, action interactions and consequences. The condition section includes urbanist media, idealism, and transformation of attitudes. The strategy section includes convenient and consumer-oriented migration) and Occupation oriented Migration. The outcome section includes strengthening the informal economy that formed a core category called migration as a horizon-opening action.
خلاصه ماشینی:
ارائۀ مدل پارادايمي مهاجرت به محلات حاشيه نشين کوي علوي و حصيرآباد اهواز • (مطالعۀ کيفي با روش نظريۀ داده بنياد) حسين ملتفت ١، سجاد بهمني 2 (تاريخ دريافت ١٤٠٠/٠١/٢٢، تاريخ پذيرش ١٤٠٠/٠٥/٠٨) چکيده اين مطالعۀ کيفي با هدف کاوش ميان ذهنيت مهاجران واردشده به دو محلۀ حاشيه نشين اهواز و ارائۀ يک مدل پارادايمي از کنش هاي آنان و شرايط و پيامدهاي مرتبط به انجام رسيده است .
پژوهش حاضر با اتخاذ رويکرد تفسيرگرايانه و با هدف ارائۀ مدل پارادايمي مهاجرت به محلات حاشيه نشين شهر اهواز با مدنظر قرار دادن محلات کوي علوي و حصيرآباد، شرايط شکل دهنده به اين مهاجرت، عمل ـ تعامل هاي مرتبط با اين مهاجرت و پيامدهاي حاصله در عرصه هاي مختلف به انجام رسيد.
اين پژوهش که با روش کيفي و برمبناي روش نظريۀ داده بنياد انجام شده است نشان ميدهد فرايند شکل گيري محلات حاشيه نشين موردمطالعه را براساس مقولۀ هستۀ «تقلاي نافرجام براي ارتقاي زيست کژقواره » ميتوان درک کرد.
بحث و نتيجه گيري باتوجه به مقوله هاي عمده و اصلي و توضيحات ارائه شده درمورد اين مقوله ها، «مهاجرت با هدف بهبود کيفيت زندگي» به عنوان مقولۀ هستۀ اين پژوهش که توان تحليل فرايند مهاجرت از مناطق مختلف روستايي به محلات حاشيه نشين شهر اهواز را دارد درنظر گرفته شد و در قالب يک مدل پارادايمي شامل شرايط ، عمل ـ تعامل و پيامد در شکل ١ ارائه شده است .