چکیده:
هدف از این پژوهش بررسی اعتبار حلقهی کند وکاو اخلاقی در تربیت اخلاقی دانشجویان و تاثیر این شیوه آموزشی بر گرایش به رفتارهای جامعهپسند بود. این پژوهش از نوع شبهآزمایشى بر اساس طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی پژوهش، دانشجویان دوره کارشناسی همه دانشگاههای شیراز بودند. شرکتکنندگان نهایی پژوهش شامل ۱۴ نفر در گروه آزمایش (حلقه کندوکاو اخلاقی) و ۱۸ نفر در گروه کنترل (کلاسهای رسمی درس اخلاق) بودند که به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس و رود، پرسشنامهی همدلی دیویس، پرسشنامهی چند بعدی رفتار جامعهپسند نیلسون و همکاران و ۴ بعد از پرسشنامهی تجدید نظر شدهی گرایشهای جامعهپسند کارلو و همکاران بود. این پرسشنامهها در مراحل پیشآزمون و پسآزمون توسط شرکتکنندگان تکمیل گردیدند. تحلیل کواریانس چندمتغیری نشان داد پس از اجراى دوره آموزشى، تفاوت معنیدارى در تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و رفتارهای جامعهپسند در گروه حلقهی کندوکاو اخلاقی نسبت به گروه کنترل ایجاد شد. نتایج نشان داد که حلقهی کندوکاو اخلاقی، از اعتبار لازم جهت ارتقاء تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی در دانشجویان برخوردار است. همچنین این شیوهی آموزشی به جهت آن که به همهی ابعاد وجودی (از جمله بعد شناختی، عاطفی و هیجانی، زیباییشناسی و رفتار) در تربیت اخلاقی توجه دارد و مبتنی بر فهم و گفتگوی جمعی بنا شده است، بر رفتار جامعهپسند دانشجویان به عنوان شاخصی از رفتار اخلاقی، تاثیر معنیداری دارد. بنابراین حلقهی کندوکاو اخلاقی از اعتبار کافی برخوردار است و در تربیت اخلاقی دانشجویان نیز اثربخش است.
The The objectives of this study were to investigate the validation of the community of
ethical inquiry in moral education of university students and the effect of this educational
approach on their tendency towards prosocial behaviors. This quasi-experimental study was
based on a pretest-posttest control group design. The research population comprised of all
undergraduate students at Shiraz universities. Of the study population, 32 ones voluntarily
chose to take part in this study. The experimental group consisted of 14 students who were
taught based on the community of ethical inquiry and the control group consisted of 18
students who were taught based on the conventional method of teaching. Then, the Critical
Thinking Disposition Inventory (Ricketts & Rood, 2005), the Interpersonal Reactivity Index
(Davis, 1980), and the Multidimensional Measure of Prosocial Behavior (Nelson et al., 2017)
and the Prosocial Tendencies Measure, Revised (Carol Et al., 2010) were used as the research
instruments of this study and for collecting data in both pretesting and posttesting stages.
Based on the results of multivariate analysis of covariance, a statistically significant difference
was observed between the two groups in their critical thinking, creative thinking, caring
thinking and prosocial behaviors after intervention. Accordingly, the community of ethical
inquiry approach was revealed as effective in promoting students' critical thinking, creative
thinking, and caring thinking. The Community of Ethical Inquiry Approach, focuses on all
existential dimensions, such as cognitive, emotional, aesthetic, and behaviorial dimensions,
in moral education and is based on dialogue and collective understanding; therefore, it can
have a great influence on students’ prosocial behavior.
خلاصه ماشینی:
برخي از مهم ترين اين کتاب ها عبارتند از؛ الفي، تاليف متيو ليپمن ؛ داستان هاي فکري: کندوکاوي فلسفي براي کودکان - کتاب راهنماي معلم ، تأليف فيليپ کم ؛ ليزا: کودکي در مدرسه ، تأليف متيو ليپمن ؛ غايب بزرگ مدرسه ، کندو کاو اخلاقي: راهنماي مربي براي داستان ليزا و ليلا، تأليف متيو ليپمن و آن مارگارت شارپ ، مجموعه ي ١٠ جلدي آموزش مربي فلسفه براي کودکان و نوجوانان با عناوين زير که توسط پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تأليف و منتشر شده است : درآمدي بر برنامه ي فلسفه براي کودکان ، آيا کودکان قادر به فلسفه ورزي هستند؟، نسبت فلسفه تعليم و تربيت با فلسفه براي کودکان ، مباني و کارکردهاي حقله کندو کاو، اصول تسهيل گري و ويژگيهاي تسهيل گر حلقه ي کندوکاو، تفکر نقادانه در عمل : مهارت هاي گفتگوي موثر در کلاس درس ، کمتر پژوهشـــي به کاربرد حلقه کندوکاو در تربيت اخلاقي پرداخته اســـت .
اگر چه اندک پژوهش هايي به صورت آزمايشي دوره هاي حلقه ي کندوکاو را در ساير موضوعات غير از اخلاق اجرا نموده اند، اما همه ي آن ها، صــرفا به ارزيابي اين طرح از طريق اثرســنجي آن بر عامل هاي شــناختي مثل مهارت تفکر انتقادي (دره زرشــکي، برزگر بفروئي و زندوانيان ، ١٣٩٦؛ لام ١، ٢٠١٣؛ ونتيســتا٢، ٢٠١٨)، خلاقيت (پورتقي، ١٣٩٢؛ جهاني، ١٣٨٧) و مهارت پرســش گري (شــفايي، در حال انجام ) پرداخته اند.
بنابراين م شخص ني ست که همان آموزش هاي محدود اخلاقي در دان شگاه ها تأثيري بر اخلاقيتر شدن دانشجويان داشته است يا خير؟ بنابراين ميتوان گفت هدف پژوهش حاضـــر آن بود تا ضـــمن اجراي يک دوره ي آموزش اخلاق مبتني بر حلقه کندوکاو اخلاقي براي دان شجويان ، اعتبار سنجي و اثرسنجي اين مدل را به شيوه تجربي مورد کنکاش قرار دهد.