چکیده:
مفهوم افول آمریکا اولین بار از سوی نظریهپردازانی همانند امانوئل والرشتاین مطرح گردید. والرشتاین نظریه سیکلهای قدرت را مطرح نموده و بر اساس چنین رویکردی، نشانههایی از افول و کاهش قدرت نسبی آمریکا را موردتوجه قرار داد. محور اصلی تفکر والرشتاین را کاهش قدرت آمریکا در برابری دلار و طلا تشکیل میدهد. در سالهای بعد از جنگ سرد، موقعیت آمریکا در سیاست و اقتصاد جهانی کاهش بیشتری پیدا کرد. آمریکا در قرن بیست و یکم درگیر جنگهای بیپایانی در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و بسیاری از حوزههای جغرافیایی گردید. خروج غافلگیرکننده بایدن از افغانستان نشان داد که آمریکا برای جنگ و صلح فاقد شکلبندیهای کنش تاکتیکی و راهبردی بوده است. تمامی حوادث یاد شده نشان میدهد که قابلیت ایالات متحده به گونه تدریجی کاهش پیدا کرده و زمینه ظهور موجهای جدیدی از بحران و ستیزش در فضای منطقهای را اجتنابناپذیر ساخته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه عواملی در افول مرحلهای ایالات متحده تأثیرگذار بودهاند؟ فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که یکجانبهگرایی و درگیریهای پایانناپذیر ایالاتمتحده در مناطق بحرانی در زمره عواملی است که منجر به افزایش هزینههای راهبردی آمریکا و افول مرحلهای آن کشور گردیده است. مرشایمر به این موضوع اشاره داشت که نقش آمریکا در بحرانهای منطقهای پایانناپذیر منجر به افزایش هزینههای راهبردی این کشور شده است. در تبیین مقاله از رهیافت نئورئالیسم ساختاری استفاده شده و در تنظیم مقاله نیز از روش تحلیل دادهها و تحلیل محتوا استفاده گردیده است.
The concept of American decline was for the first time used by theoreticians such as Imanuel Wallerstein. Wallerstein offered the theory of cycles of hegemony, which focused on the decline and weakening of American relative power. The core of Wallerstein’s idea was the decline of the US power vis-a-vis dollar and gold. In the post-cold war era, the US situation in global politics and economy declined more than ever. The US in the 21st century became engaged in endless wars in Afghanistan, Iraq, Syria, Libya, Yemen and many other geographical regions. The surprise withdrawal of the US forces from Afghanistan under President Biden demonstrated that war and peace lacked the formations of tactical and strategic action. The said developments indicated that the US capabilities have gradually declined, making new waves of crises and conflicts in the region inevitable. The main question of the present paper is as follows: What factors have affected the gradual decline of America? The hypothesis of this paper is as follows: Unilateralism and endless conflicts of the United States in the crisis-ridden regions are among the factors that have led to an increase in strategic costs of the United States. Structural neorealism approach has been used in this paper. Merchheimer mentioned that the US role in endless regional crises led to the increase in strategic costs of this country. Data and content analysis has been used in this research.
خلاصه ماشینی:
در شرايط موجود، برخي از نظريه پردازان آمريکايي داراي رويکرد افول گرا بوده و به اين موضـوع اشـاره دارند که هزينه هاي ساختاري آمريکا در سال هاي بعد از جنگ سرد در مقايسه با قابليت هاي تـاکتيکي آن افزايش يافته است .
به همين دليل است که هژموني ليبرال آمريکايي نه تنهـا منجـر به شکل گيري بحران هاي منطقه اي پايان ناپذير ميشود بلکه زمينه گسترش چالش هاي راهبـردي بيشـتر براي آمريکا را نيز فراهم ميسازد.
١- نگرش شولر درباره فرآيند و چگونگي افول آمريکا شولر در کتاب ناهماهنگي مرگبار١ که توسط دانشگاه کلمبيا منتشر شده به اين موضوع اشاره دارد که ايالات متحده محور اصلي سياست خود در جنوب غرب آسيا را بر اسـاس يـک جانبـه گرايـي قـرار داده است .
٢- ٤- رويکرد اقتصادي رونالد تامن درباره افول آمريکا برخي از نظريه پردازان همانند رونالد تامن در کتاب انتقال قدرت ؛ اسـتراتژيهـاي قـرن ٢١بـه ايـن موضوع اشاره دارند که نقش يابي ايالات متحده در برخـورد بـا ايـران از ايـن جهـت اهميـت دارد کـه محدوديت هاي بيشتري در برخورد با ايران اعمال کرده است .
٥- رويکرد نئوليبرال المن درباره افول آمريکا کالين المن در مقاله «واقع گرايي ١» که در مجموعه مقالات ويراستاري شده از سوي پل ويليـامز در ايران نيز منتشر گرديده ، بـه ايـن موضـوع اشـاره دارد کـه بسـياري از سياسـت هـاي آمريکـا در محـيط منطقه اي مبتني بر يک جانبه گرايي بوده و اين امر با واقعيت هاي موازنه قدرت مغـايرت دارد.