چکیده:
هدف پژوهش حاضر، تبیین کاستیهای بنیادین مقالاتی است که در باب رئالیسم در حوزة زبان فارسی، به نگارش درآمدهاند. به این منظور، در گام نخست مقالاتی که در نشریات دانشگاهی کشور در باب رئالیسم منتشر شده و مدعی بررسی اصول رئالیستی در متون ادبی بودهاند، احصا شده است. سپس مطالب و یافتههای این مقالات در مقایسه با مبانی و اصول رئالیسم و آرای رئالیستها مورد سنجش قرار گرفتهاند. مقالات مورد بررسی این پژوهش، ذیل سه گروه قابل دستهبندی است: دستة اول مقالههایی را در بر میگیرد که رئالیسم و ویژگیهای آن را بهلحاظ نظری مورد بررسی قرار دادهاند؛ دستة دوم مقالاتی هستند که اصول و مبانی رئالیسم را در یک اثر ادبی فارسی یا مجموعهای از آثار یک نویسنده نشان دادهاند؛ دستة سوم آثاری هستند که شاخصههای رئالیستی را در آثار ادبی بهصورت تطبیقی واکاویدهاند. نتایج بررسی نشان از آن دارد که به دلیل عدم توغل در مبانی نظری و بنیانهای فلسفی، فروکاستن رئالیسم به عناصر داستان و یا بازتاب اجتماعیات در اثر ادبی، عدم تمایز میان معانی رئالیسم (مکتب ادبی، سبک داستاننویسی و ...)، خطاها و کاستیهایی بنیادین به مقالات رئالیسمپژوهی فارسی راه یافته است.
The present study aimed to analyze the fundamental shortcomings of the papers written on the subject of realism in the Persian literature. To do so, first the number of such papers published in the national academic journals were determined. Then, the findings of such papers were compared against the realistic fundamentals and principles and the opinions of realists. The papers under study were divided under three categories: the first category consisted of those papers that studied realism and its features theoretically. The second category was related to those papers that investigated the realistic fundamentals and principles in a Persian literary work or in a writer’s literary collection. The third category referred to those papers that investigated the realistic features in the literary works comparatively. The results of the study revealed that due to the lack of deep investigation into the theoretical and philosophical foundations of realism, some fundamental mistakes have appeared in the papers, including the reduction of realism to story elements, the societal reflection in literary works, and the lack of differentiation between the different meanings of realism (as a school, a story writing style, etc.).
خلاصه ماشینی:
مقـالات مـورد بررسـی ایـن پژوهش ، ذیل سه گروه قابل دسته بندی است : دستۀ اول مقالـه هـایی را در بـر مـیگیـرد کـه رئالیسـم و ویژگــیهــای آن را بـه لحــاظ نظــری مــورد بررسـی قــرار داده انــد؛ دســتۀ دوم مقالاتی هستند که اصول و مبانی رئالیسم را در یک اثر ادبی فارسـی یـا مجموعـه ای از آثـار یک نویسنده نشان داده اند؛ دستۀ سوم آثاری هستند کـه شاخصـه هـای رئالیسـتی را در آثـار ادبی به صورت تطبیقی واکاویده اند.
بـه عنـوان ویژگـیهـای رئالیسـتی برشمرده میشوند؛ اما نخستین پرسش هایی که در باب پشتوانۀ فلسفی این مؤلفه هـا در ذهـن مخاطب سر برمیآورند بدون پاسخ میمانند: چرا جزئیات به جای کلیات نشست و بـه عنـوان یک از مشخصه های بنیادین رئالیسم درآمد؟ عینیت و مشاهده متأثر از کدامین بیـنش فلسـفی و اندیشگانی به ساحت ملاک شناخت و ارزیابی متون ادبی پای نهاد؟ آرای فلسـفی پشـتوانۀ این مؤلفه ها در تناظر با کدام آرای فلسفی و بازنمودهای ادبی آن قرار داشت ؟ توصیف جزئیات در مقالات متعددی جزو اصول رئالیستی بررسی شـده یـا شـواهدی از توصیف جزئیات ، از متن رمان ها برای اثبـات رئالیسـتی بـودن آن هـا برکشـیده شـده اسـت (مسبوق و همکاران ، ١٣٩٦: ١٣٥- ١٣٦؛ حیدری و حاتمی تـل مـارانی، ١٣٩٥: ٤٤؛ مجیـدی و رستمی، ١٣٩٢: ٧٩)؛ اما بـه نـدرت ، ارتبـاط جزئیـات بـا زیربناهـای فکـری و اندیشـگانی رئالیسم پی گرفته شده است .