چکیده:
«توصیف» یکی از ویژگیهای اصلی و جدانشدنی هر داستان است. در میان نویسندگان معاصر، افرادی همچون صادق هدایت نویسنده و پژوهشگر ایرانی و ساموئل بکت نویسنده و نمایشنامهنویس ایرلندی از ابزار بلاغی «توصیف» برای فضاسازی مناسب به صورت ویژه استفاده کردهاند. هدف نویسندگان در این مقاله، بررسی نقش «توصیف» در خلق فضای پوچی حاکم بر داستانهای مالون میمیرد اثر بکت و زنده به گور اثر هدایت است. نوع پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و شیوۀ گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و فیشبرداری است. مطالب مورد تحلیل نشان میدهد که بکت و هدایت برخلاف نویسندگان کلاسیک قصد دارند با استفاده از «توصیف»، جهان را پستتر از آنچه هست نشان دهند و فضای داستانها را یأسآلود مجسّم کنند. آنها برای این منظور از نقشهای مقعرسازی توصیف، روایی، هومریک یا حماسی و میمتیک یا تقلیدی بهره جستهاند.
Investigating the Role of the "Descriptive" Element in Creating the Absolute Space Ruling on the Stories of Malone and LiveAbstract"Descriptive" is one of the main and integral features of any story. Among contemporary writers, such as Sadegh Hedayat, an Iranian writer and researcher, and author and playwright Samuel Beckett have used the "descriptive" element to appropriately appropriate spatiality. The purpose of the authors in this article is to examine the role of "description" in creating the absurd atmosphere that dominates Beckett's "Malone dies" and Hedayat's "Tales of the Living." The type of research is descriptive-analytical and the method of data collection is library and catch-up. Analyzed material shows that, unlike classical writers, Beckett and Heday intend to use the "description" to represent the world inferior to it and to make the atmosphere of the stories hopeless. To this end, they have used narrative, narrative, humorous, or epic, and mimetic or imitative roles.Keywords: Beckett, guidance, description, absurd space, maloney dies, alive.
خلاصه ماشینی:
بررسي نقش ابزار بلاغي «توصيف » در خلق فضاي پوچي حاکم بر داستان هاي مالون ميميرد و زنده به گور زهرا کوشکي دانشجوي دکتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه لرستان ، لرستان ، ايران محمد خسرويشکيب دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه لرستان ، لرستان ، ايران صفيه مرادخاني استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه لرستان ، لرستان ، ايران محمدرضا روزبه دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه لرستان ، لرستان ، ايران (تاريخ دريافت : ٩٨/٠٨/١٩، تاريخ تصويب : ٩٩/٠٤/٠٧، تاريخ چاپ : زمستان ١٤٠٠) چکيده «توصيف » يکي از ويژگيهاي اصلي و جدانشدني هر داستان است .
هدف نويسندگان در اين مقاله ، بررسي نقش «توصيف » در خلق فضاي پوچي حاکم بر داستان هاي مالون ميميرد اثر بکت و زنده به گور اثر هدايت است .
در زير به ذکر چند نمونه از نقش ها و کارکردهاي مهم به کار رفته در دو داستان مالون ميميرد و زنده به گور ميپردازيم : ٤-١-١- نقش مقعرسازي توصيف در توصيف مقعر، برخلاف نقش آفرينشي يا زيباشناختي، نويسنده قصد دارد تصويري زشت ، يأس آلود، پوچ ، مبهم و تيره را در اثر خود خلق کند.
در زير به ذکر نمونه هايي از حضور فعال رنگ سياه و تيره در دو اثر مالون ميميرد و زنده به گور ميپردازيم : «رنگ مورد نظر در اين اتاق ، چيزي ميان خاکستري و سياه است که کم و بيش همه چيز را در برگرفته ، خود من هم خيلي خاکستري هستم ، گاه حتي احساس ميکنم از وجودم رنگ خاکستري ساطع ميشود، طبيعتا سياهي در سرتاسر جهان همان سياهي است .